خلاصه داستان قسمت ۱۲۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد
قسمت ۱۲۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
مدیر برنامه ها و دستیار هاشون در آژانس جلسه میزارن و با همدیگر درباره کارهایشان حرف میزنند و برای اینکه جیدا از چیزی با خبر نشه تصمیم میگیرند که گروهی جدید درست کنند به اسم سوپر اگو و آنجا با هم دیگه حرف بزنن. جیدا کراج را در اتاقش می بینه و با کنایه بهش میگن نرفتی؟ و به مسیرش ادامه میده. چینار به محل فیلمبرداری آرزو میره تا باهاش حرف بزنه اما آرزو ازش فاصله میگیره و میگه ژولیده حالش خوب شد؟ تونستی حالشو خوب کنی؟ دلداریش بدی؟ آرزو میخواد بره که چینار سعی می کنه جلوشو بگیره و میگه میشه باهم دیگه کمی حرف بزنیم؟ا همان موقع از عوامل صحنه صداش میزنند و میگن فیلمبرداری داره شروع میشه و به همین بهانه از اونجا میره. مرال به بهانه خرید از خانه بیرون میره که همان موقع باریش از راه میرسه و بهش میگه من دو ساعته میرم و برمیگردم فقط تو میتونی آرومش کنی. باریش به داخل میره دجله با دیدن او جا میخوره بهش میگه شنیدم بغل دوای هر دردیه و میگه میتونم بغلت کنم ؟ آنها همدیگر را به آغوش می کشند و با همدیگه آشتی می کنند.
ولی باریش میگه توقع داشتم تو بهم زنگ بزن، دجله بهش میگه برام توضیح میدی درباره رفتن به هتل دیگه؟ چی شد که یه دفعه رفتی اونجا؟ که میگه راستیتش به خاطر پول نبود ازم خواهش کردن منم رفتم سپس ازش میپرسه که به خاطر همین بود که اخراج شدی؟ دجله میگه یکی از دلایلش بود اما اگه این نبود یه دلیل دیگه پیدا میکرد. چینار منتظر میمونه تا فیلمبرداری آرزو تمام بشه و بهش میگه میشه باهم دیگه کمی حرف بزنیم؟ آرزو مخالفت میکنه میگه هرچی باشه تو به من دروغ گفتی دلیلی نداشت که دوست دختر قبلیتو از من قایم کنی! تازه ژولیده دختر خیلی خوبی بود چینار با کلافگی میگه آره دروغ گفتم چون عاشقت شدم ترسیدم تورو از دست بدم. آرزو به حرفاش اعتنایی نمیکنه و میگه دیگه دنبال من نیا هرچی بود تموم شد دیگه نمیخوام ببینمت. چینار بهم میریزه و به طرف آژانس برمیگرده. شب کراج به خانه جیدا میره که وقتی در را باز میکنه با او روبرو میشه و حسابی جا میخوره و با خوشحالی میگه یک رفتار حرفهای انجام دادی آفرین! اما کراج نگاهش هم نمیکنه و میگه اومدم وسایلمو جمع کنم و به طرف اتاق میره و جیدا شوکه میشه و میگه یعنی چی؟ و با چشمانی گرد شده بهش چشم دوخته و شاهد جمع کردن وسایلش هست سپس ازش میپرسه من نفهمیدم یعنی چی الان؟ چی شد؟ کراج میگه هیچی همه چی تموم شد.
جیدا میگه مگه قرار نشد زندگی شخصیو با کار یکی نکنیم؟ کراج با عصبانیت میگه اما من نکردم دارم به هم میزنم. جیدا با کلافگی میگه اگه بری دیگه برگشتی در کار نیست و در را می بنده سپس بهش میگه دیگه کسی درو به روت باز نمی کنه! کراج بهش میگه حالا کی خواست درو بزنه؟ و از خانه بیرون میاد جیدا حسابی بهم میریزه. شبانه در آژانس مدیر برنامه ها و دستیار ها جلسه پنهانی میزارند و کراج بهشون میگه من یک سری فکر به سرم زده باید یه کاری کنیم تا جیدا آژانسو بفروشه چینار ازش می پرسه خوب ما که پول نداریم چه جوری میخوایم بخریم؟ کراج میگه باید شبانه روز کار کنیم نه تنها فقط اینجا بلکه تا چند وقت دیگه جشنواره ها کنسرت ها و تئاتر ها هم باید پوشش بدهیم و ازشون سود خوبی بگیریم اینجوری به کمک همدیگه میتونیم پول آژانس را جور کنیم. چینار میگه من همه اینا رو فهمیدم اما اینکه چیکار کنیم تا از اینجا بره و آژانسو بفروشه را نفهمیدم.
کراج بهشون میگه باید هر کاری که میگه را انجام ندیم کلا گزارش روزانه را فراموش کنید، اصلا لزومی نداره که هر کاری که می کنیم را بفهمه، هر سری جلسه گذاشت هر کدوممون یه بهونه ای میاریم و نمیایم به صورت نامنظم جلسه ها را شرکت میکنیم، کاری می کنیم که کلافه بشه وقتی بخواهیم از کسی خلاص بشیم بهترین روش بی محلی و نادیده گرفتن اونه. سپس کراج بهشون میگه من دیگه باید برم تا دیر نشده دجله را ببینم پریده پشت سرش میگه منم می خواستم بیام دخترمو ببینم گولن و امراه هم میگن ما هم میخواستیم بریم ببینیمش که چینار میگه پس بیاین همگی باهم بریم یه سر بهش بزنیم دیگه تا دیر نشده. آنها در حال فیلم دیدن هستن که دجله توجه زیادی به فیلم نمیکنه و در خانه زده میشه. مرال میره تا ببینه کیه وقتی در را باز میکنه با کراج، پریده، چینار و گولن و امراه روبرو میشه. دجله با دیدن آنها چشمانش پر از اشک میشه و آنها را در آغوش میگیرد. پریده دلداریش میده و میگه مبادا تنبلی و کار نکردن خونه نشینت کنه.
نقشه کشیدیم به زودی برمیگردی و کراج بهش میگه آره با همدیگه نقشه کشیدیم که زودتر از جیدا خلاص بشیم و چینار ادامه میدهد دیگه مدیر نداریم، مال خودمون میشه و سودهای برابر. دجله حسابی خوشحال میشه و شوکه شده. پریده میگه تا اون موقع هم میتونی بری کار کنید اما به صورت موقت کراج تایید میکنه و میگه این فکر یه خورده طول میکشه تا اون موقع میتونی به کارکردن تو جاهای دیگه ادامه بدی تا برگردی به آژانس سپس بلند میشن تا برن و بهش میگن اصلا غصه نخور بشین کیف دنیا را ببر و حسابی خوش بگذرون و استراحت کن خواستی کار کن تا برمیگردی به آژانس. سپس پدیده به باریش میگه حواست به دخترم باشه مبادا ناراحتش کنی و از اونجا میرن. بعد از آنجا چینار و کراج با هم دیگه به رستوران میرن و شروع به غذا خوردن و نوشیدنی خوردن می کند. طغرل از طریق نگهبان ساختمان از جلسه شبانه آنها باخبر میشه و جیدا را باخبر می کنند. می خواد تا دلیل جلسه را بفهمد و به او میگه هرچه سریعتر بفهمه.
کراج اصلا حالش نرمال نیست به حدی که یادش نمیآمد که آدرس هتلی که میرفته چی بوده فقط خانه گولن را بلد بود شبانه به اونجا میره و گولن از دیدنش جا میخوره و با دیدن حال بدش رو کاناپه خوابش می برد. فردای آن روز تو تراس جلسه میذارن و به جیدا میگن که تکلیف بازیگرهای دجله چی میشه؟ او بهشون میگه به شما ربطی نداره خودم یه فکری می کنم اما کراج میگه ما مخالفیم هرکسی لیاقتشو داشته باشه میگیره تو هم اگه میخوای بگیری تلاشتو بکن. جیدا قبول میکنه و میره کراج با چینار و پریده درباره اینکه کی سمت کدوم بازیگر بره حرف میزنند و کارشان را شروع میکنند…