خلاصه داستان قسمت ۱۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۱۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی

شعله رفته پیش مدیر مدرسه ادا و بهش پیشنهاد میده تا اونجا آتلیه تقاشی راه بندازه برای بچه ها او قبول میکنه. عمر ادارو میبره تو کلاس درسش اونجا شعله را میبینه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه مدیر مدرسه از دوستای پدرمه ازم خواست بیام آتلیه نقاشی واسه بچه ها راه بندازم عمر میگه چه جالب این همه مدرسه هست اد همین مدرسه و تو همین زمانی که من شروع به کار کردم! باورش سخته! شعله میگه میخوای برو بپرس از خودش و بعد از رفتن عمر میره پیش مدیر و ازش میخواد تا کسی نفهمه خودش اومده اونجا پیشنهاد داده بگه خودشون اومدن دنبالش برای این کار مدیر قبول میکنه. تو رستوران دارن دعا میکنن برای بچه غمزه و بهش تبریک میگن و شروع میکنن به پذیرایی کردن. ادا تو مدرسه بغل دستیش باهاش حرف میزنه و از شجاعتش و کاری که کرده تعریف میکنه و بهش میگه که افتخار میکنم بهت ادا خوشحال میشه. طاهر میاد به خونه غمزه و مادربزرگشو میخواد ببره غمزه و چیچک میگن کجا؟ طاهر میگه خونه خودش آنها اجازه نمیدن که طاهر میگه بزار خود مادربزرگ انتخاب کنه و ازش میپرسه که او خوشحال میشه و میگه بریم و از اونجا میرن غمزه هرچی به عمر و چیچک هرچی به رشاد زنگ میزنن جوابی دریافت نمیکنن.

غمزه کلافه میشه و تو یه فرصت از خونه میره بیرون دنبال عمر که چیچک وقتی میفهمه نیست واسه اونم نگران میشه. بعد از چند دقیقه رشاد به خانه میره که چیچک بهش ماجرارو میگه و ازش میپرسه چرا گوشیشو جواب نمیداده! رشاد عصبی شده و میگه باید انگاری این کارم بکنم! چیچک میگه چیکار؟ رشاد میگه میرم خونه را رو سرش خراب کنم! و میره. یه پسر با دوستاش تو مدرسه ادارو اذیت میکنه و میگه که عکساشو دیده و به خودشم نشون میده ادا گریه میکنه و حالش بد میشه یامان با اون پسر دعوا میکنه بقیه میان اونارو از هم جدا میکنن. عمر در آخر میره تو کلاس ادا و با هم کلاسیاش حرف میزنه درباره این موضوع تا ادارو قضاوت نکنن اما سرکلاس برگه ای پرت میکنن سمت ادا که میبینه آدرس نوشتن و خواستن شب بره اونجا ادا عصبی میشه و از کلاس و مدرسه میزنه بیرون سپس میره به دادستانی و با دادستان پرونده حرف میزنه و میگه عکساش پخش شده سپس ازش میخواد ببرتش پیش آتیلا و با اصرار موفق میشه. اونجا با آتیلا درباره بلایی که سرش آورده حرف میزنه و میگه که چرا هنوز دست از سرش برنمیدارن و عکساشو پخش کرده! آتیلا میگه کار من نبودن من همچین کاری نکردم! ادا بعد از زدن حرف های دلش سبک میشه و با حالی بهتر میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا