خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی قهرمان + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی قهرمان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. “قهرمان” محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است و در ترکیه مخاطبان و طرفداران زیادی دارد. سریال ترکی قهرمان Şampiyon جدیدترین سریال تولگاهان ساییشمان بازیگر محبوب ترکیه ای می باشد که دارای داستانی درام و غم انگیز می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ تولگاهان سایمشان، ییلدیز چاگری آتیکسوی و امیر اوزیاکیشیر در سریال قهرمان به ایفای نقش پرداخته اند.
خلاصه داستان سریال ترکی قهرمان
فیرات بولوکباشی ملقب به قفقاز قهرمان سابق بوکس بوده و در مسابقه قهرمانی رقیبش رو شکست میده ولی رقیب همونجا خونریزی مغزی میکنه و میمیره و این ماجرا زندگی فیرات رو زیر و رو میکنه و خونه و کار و همسرشو از دست میده و با پسرش تنها میمونه. بعد از هفت سال فیرات برای درمان پسرش که تب مدیترانه ای داره به ۶۰۰ هزار لیره نیاز پیدا میکنه و برای همین باز مجبور میشه به رینگ بره…
قسمت ۱۹ سریال ترکی قهرمان
ظفر به همراه چند تن از دوستانش به باشگاه تاننسل می روند و آنجا را به هم می ریزند. تانسل خودش نیست و ظفر وارد اتاق او شده و همه چیز را می کشند و خرد می کند و بعد هم یادداشتی برایش می گذارد. چند ساعت بعد وقتی تانسل به باشگاهش می آید و وضع آنجا را می بیند و با خشم نوت ظفر را می خواند حرص می خورد. فیرات از بیمارستان مرخص می شود و از سونا هم به خاطر اینکه نجاتش داده تشکر می کند. در آخر هم متوجه کارت آلاداغلی می شود و آن را برمیدارد. بچه های باشگاه یامان، درمورد مسابقه ی قفقاز با هیجان صحبت می کنند. کمی بعد یامان به کادو زنگ می زند و می گوید که تا وقتی که او نگفته کسی را به باشگاه راه ندهند. سرهات این اجازه را که موجلا فیرات را ببیند نمی دهد. او به موجلا می گوید که به خاطر کارهای اخیرش و بدی هایی که در حق فیرات کرده حق هیچ چیزی را ندارد. سرهات موجلا را به خاطر اینکه بچه هایش را تنها گذاشته سرزنش می کند و می گوید که تمام این ها را بعدا مفصل درموردش صحبت خواهند کرد! ظفر و فیرات وقتی تنها می شوند، ظفر به او ویدیوی عاکف را نشان می دهد. فیرات با دیدن آن تمام صحنه های آن مسابقه ی نحس جلوی چشمانش نقش می بندد و بعد با عصبانیت به پارک می رود تا هوا بخورد.
او به ظفر می گوید که هفت سال است به خاطر کاری که نکرده عذاب وجدان میکشیده! ظفر سعی می کند او را آرام کند و می گوید که می توانند خانم دکتر را هم از اشتباه دربیاورند. اما فیرات می گوید که اصلا این کا را نکند چون سونا به اندازه کافی عذاب کشیده و الان وقتش نیست که به خاطر تانسل دوباره ناراحت بشود. همان موقع یامان به ظفر زنگ می زند و از او و فیرات می گوید فورا خودشان را برسانند چون چند کلمه حرف دارد. یامان وقتی می فهمد که پیشنهاد درویش به فیرات شده، نفس عمیقی می کشد و می گوید که به هیچ وجه پیشنهاد او را قبول نکند و هرچقدر هم تحت فشارش بگذارند قبول نکند. ظفر از او می پرسد که مگر درویش کیست و یامان به فکر فرو می رود. او یاد گذتشه می افتد که وقتی جوان بوده به همراه درویش و چند تن دیگر اسیر جنگی بوده، یکی از سربازها درویش را با خود می برد. این در حالی است که یامان و دوستانش نقشه ی فرار کشیده اند و یامان بدون درویش نمی خواهد فرار کنند. آنها شبانه به دنبال درویش می روند اما متوجه می شوند که درویش جزوی از نیروی دشمن شده! سونا به کرم می گوید: «خسته شدم که این همه سال این خشم رو تو وجودم انتخاب کردم…
فکر کنم دیگه باید واقعیت رو انتخاب کنیم… » کرم بدون حرفی به او خیره می شود. نسلی از اینکه دیشب در بیمارستان کمی زیاده روی کرده و حرف هایی که نباید را به پدرش زده ناراحت است. او سعی می کند با یامان صحبت کند اما یامان می گوید که الان وقتش نیست. ظفر و فیرات به باشگاه می روند و همان موقع تانسل همراه دومان وارد باشگاه می شود. تانسل رو به فیرات می گوید: «برای دعوا نیومدیم. یه بدهی ای بهت دارم… » و بعد پولی را که از بردم مسابقات قرار بوده به فیرات بدهد را به او می دهد و می گوید که به هرحال با هم قرار داشته اند. فیرات قبول نمی کند و تانسل می گوید: «تو حالت عادی امکان نداشت پاشم بیام ازت معذرت خواهی کنم! اما… تبریک میگم توجه آلاداغلی رو به خودت جلب کردی! » و می رود و داخل ماشینش شده و با خشم فریاد می زند. یامان سراغ کبابی ای می رود و دم گوشش می گوید درویش آلاداغلی. و کاغذی را به او می دهد. بعدش هم دیگر به خانه نمی آید….