خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده میشود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۷ سریال ترکی معجزه صد ساله
آیسل کمی با هاریکا بحث میکنه درباره عمارت و اتفاقی که قراره بیوفته سپس بهش میگه که تو به خاطر کسی که تو این موقعیت تورو تنها گذاشته و رفته و معلوم نیست کجاست جم را کنار گذاشتی و سرزنشش میکنه سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. تورگوت به جانان زنگ میزنه و میگه هاریکا شک کرده نمیدونم چیکار باید بکنم دیگه او میگه نمونه آزمایشا رسیده آمریکا فردا جوابش میاد صبر کن. سپس جانان از تو دوربین میبینه که کمال رفته پیش برادر جانان که به خودش میگه تو چجوری رفتی اونجا! کمال به اون مرد میگه حرص و طمعی که مثل پدرت داشتی به این روز انداختتت جانان اونجا میره و میپرسه واسه چی اونجا رفته؟ کمال میگه من میتونستم فرار کنم به جای اینجا اومدن ولی نکردم چون از فرار کردن خسته شدم پس نمیخواد نگران باشی و میره. وقتی به اتاقش برمیگرده قیچی که تو آستینش قایم کرده بود را در میاره. زرین پیش جم میره که دم در خونه شون اومده و میگه من نمیتونم این موضوعو به هاریکا نگم و میخواد بره بگه که جم جلوشو میگیره و میگه اگه بگی دیگه نه تورو میخواد ببینه نه منو! زرین میگه بهتر از اینه که با دروغ زندگی کنم.
جم بهش میگه شماره مادرتو پیدا کردم ولی یه شرط دارم اونم این که به هاریکا چیزی نگی. زرین جا میخوره و میگه چی؟ میفهمی چی میگی؟ جم میگه متاسفم ولی منم نمیخواستم اون اتفاق بیوفته ولی اشتباهیه که شده باید بین خودمون بمونه زرین با کلافگی به اتاقش میره. هاریکا پیشش میره و میگه چیشده زرین؟ حالت خوبه؟ زرین میگه خوبم چیزی نشده هاریکا میگه میخوای با خواهرت حرف بزنی؟ زرین فقط نگاهش میکنه. آیسل پیش بچه هاش رفته و میگه فروش این عمارت ۱۰۰٪ دیگه فردا میرم دنبال خونه شما هم جمع و جور کنین کم کم. فردای آن روز متین دوست هاریکا بهش زنگ میزنه و میگه که لوکیشن شماره ای که بهم دادی را پیدا کردم هاریکا به زرین و ساجده میگه من یه جایی کار دارم میرم اونجا بعد میام. تورگوت با جانان حرف میزنه و میگه چیشد؟ او میگه هواپیما فرستادن تا کمال را ببرن تورگوت میگه بعدش چی میشه؟ چه بلایی سر کمال میاد؟ او میگه به بعدش چیکار داری مهم اینه که بابام تبرعه میشه. او وقتی میبینه هاریکا از خونه داره میره دنبالش میوفته اما پشت چراغ قرمز میمونه و گمش میکنه. ثریا تو کمیته پزشکیه و برای اینکه از اونجا خلاص بشه میگه من فقط چون پسرش خیلی شبیه خودش بود حواستو از دست دادم اینم به خاطر عشق زیادم به همسرم بود.
بعد از کمی حرف زدن پزشک ها بهش میگن انگاری حواستون برگشته سرجاش و خوشحال میشن و اونو از آنجا آزاد میکنن تا بره. آیسل میره به پول هاش سر بزنه که میبین همونجا نیست و بهم میریزه که میرای میگه میدونم کار کیه! کار افه ست قبلا هم گوشیمو دزدیده بود آورد گذاشت سرجاش سرای میگه چرا تهمت میزنی وقتی مطمئن نیستی! ثریا به خانه میاد که اونا میرن استقبالش و بعد از اینکه به اتاقش میره باغبان را صدا میزنن و میگن با افه بیان. آیسل ماجرارو بهشون میگه که پدربزرگ افه عصبی میشه و تو گوش افه میزنه. افه از اونجا میخواد بره که سرای سعی میکنه جلوشو بگیره و میگه ثابت میکنم کار تو نبوده چون من برداشتم افه جا میخوره و میگه دیره اونجا باید میگفتی و میره. جانان کمال را سوار ماشین کرده و در حال رفتن به سمت هواپیما هستن که هاریکا از اونجایی که ماشینش پنچر شده با پای پیاده در حال رفتن به طرف خونه ای است که کمال اونجاست. بعد از رفتن کمال و بقیه هاریکا میرسه و به داخل خونه میره تا ببینه خبری از کمال هست یا نه. تو راه پلیس جلوی ماشین جانان را میگیره و میگه ازتون شکایت شده….