خلاصه داستان قسمت ۳۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران
یاسمین پیش ماهر میره تا با هم صحبت کنند ماهر اتفاقی کتابی مصور در کیف یاسمین میبینه آنها به حیاط میرن تا درباره کتابهای مصور که مورد علاقه هردویشان هست صحبت کنند یاسمین وقتی اشتیاق ماهر را میبینه میخواد نسبت به علاقهاش به او اعتراف کند اما همان موقع گارسونی روی زمین میافتد و ماهر میره کمکش یاسمین از مهربانی بیش از حد ماهر کلافه میشه و به تولگا میگه میخواستم اعتراف کنم و بهش پیشنهاد بدم اما دیگه منصرف شدم تولگا میگه خوب وقتی اومد بهش بگو ولی یاسمین میگه شاید بعداً گفتم شایدم نه و میره. شنگول و حلمیه در حال نوشیدنی خوردن هستند که شنگول زیادهروی میکنه و حسابی مست میشه. برک وقتی وارد کلوب میشه با دیدن آیلا رویش را برمیگرداند که آیلا ناراحت میشه و به بیرون میره الیف به خاطر این رفتار برک باهاش بحث میکنه بعد از سخنرانی مراسم شروع میشه موزیک پخش میشود و همه بچهها با اولیاءشون شروع به رقصیدن میکنند شنگول در حالی که به سختی روی پاهایش میایستد خودشو به مراسم میرسونه و موزیک را قطع میکنه و از موزمار بودن فاطما مادر شوهرش به همه میگه.
او با دیدن اوگولجان لیدیا را صدا میزنه و از عشق پسرش به او و عشق الیف به اوگولجان جلوی همه میگه همچنین از عشق تولگا به یاسمین و عشق یاسمین به ماهر حرف میزنه. اورهان سعی میکنه شنگول را با خودش ببره اما موفق نمیشه و شنگول با دیدن الیف دستش را میگیرد و پیش برک میبرد و به همه میگه که آنها خواهر و برادر تنی هستند الیف شوکه میشود و همه تعجب میکنند. اورهان در حال بردن شنگول به بیرون هست که با شنیدن صدای شوال سر جایش میایستد و سراغ او میرود و او را شیطان خطاب میکنه و به همه میگه که او یه نفر را اجیر کرد تا ترمز ماشین عروس احمد را ببرد تا او را بکشد همگی با بهت به شوال نگاه میکنند عمر با عصبانیت از شوال توضیح میخواد سوزان با عصبانیت میگه پس کسی که به سادو پول داده بود تو بودی؟! او میخواد بهش حمله کنه که جلویش را میگیرند آکیف از یاسمین و صرب میخواد مادرشان را ببرند از طرفی به اورهان میگه که شنگول را به خانه ببره الیف با تعجب و خنده به آیلا و برک میگه چه حرفهای عجیبی زد منو برک خواهر و برادریم! و میخنده که آیلا میخواد بحثو عوض کنه اما برک تایید میکنه حرف شنگول را و میگه من و تو خواهر برادریم الیف شوکه میشه.
در حیاط خانه اوهان سوزان مدام از شنگول درباره شوال سوال میکند اما شنگول که هنوز مست هست به خوبی نمیتونه صحبت کنه آکیف از سوزان میخواد تا به خانهاش بره و بعداً حرف بزنن اما او میگه تا حرفاشو نشنوم جایی نمیرم آکیف و نباهت شنگول را به داخل خانه میبرند و روی صورتش آب میریزند و شنگول کمی هوشیار میشه سپس او را سرزنش میکنند به خاطر چیزهایی که گفت. الیف در خانه آیلا و برک بحث میکنه و حرفاشونو باور نمیکنه تا اینکه آیلا حرفهای برک را تایید میکنه و ماجرا را برایش توضیح میده الیف حسابی به هم ریخته و پریشان است و مدام میگه مادر و پدر من ادمی نبودن که بچههاشونو بفروشن و گریه میکنه که آیلا سعی میکنه آرومش کنه….