خلاصه داستان قسمت ۳۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران
شوال وقتی یاسمین را میبینه چاقو را از دستش میندازه رو زمین که یاسمین با ترس پیش مادرش میره و ازش میپرسه چه اتفاقی افتاده؟ شوال وقتی میبینه دخترش داره ازش حمایت میکنه خودشو به مریضی میزنه صرب و نباهت هم به آنجا میرن. صرب سریعا به اورژانس زنگ میزنه. اوگولجان وقتی پیش عمر میره بهش میگه اینا کلاهبردارن انگاری پول تقلبی وارد بازار میکنند و پول واقعی به دست میارن عمر عصبی میشه و به این فکر میکنه که چه جوری از دست اونا خلاصی پیدا کنند و سفته هاشونو چجوری پس بگیرن اوگولجان پیشنهاد میده به عمو آکف خبر بدن همان موقع نباهت به عمر زنگ میزنه و خبر درگیری سوزان و شوال را میدهد. عمر و اکف همزمان به بیمارستان میرسند که یاسمین میگه وقتی رفتم دیدم با همدیگه درگیرند و دست مادرم یه چاقو بود، عمر با کلافگی میگه حتماً اون مادر روانیتون میخواسته به مادر من صدمه بزنه آنها با همدیگه جر و بحث میکنند که آکف ازشون میخواد آروم باشن. شنگول و اورهان با همدیگه پیش کارگردان تیزر تبلیغاتی میرن و شنگول خودشو مدیر برنامه اورهان جا میزنه.
او وقتی میفهمه که اورهان باید با یک خانم همبازی بشه به کارگردان پیشنهاد میده که خودش نقش اون زنو بازی کنه اما کارگردان قبول نمیکنه و میگه به یک بازیگر حرفهای احتیاج داشتیم که خبر دادیم الان تو راهه. بعد از چند دقیقه بازیگر زن به آنجا میاد و شنگول با دیدنش حرص میخوره. اکف پیش سوزان و شوال میره وقتی متوجه میشه اونا سر یامان با همدیگه دعوا کردن کلافه میشه و حرص میخوره. وقتی آنها بچههایشان میروند بهشون میگن که چیز خاصی نیست و فقط داشتن با همدیگه جر و بحث میکردند و الکی دعواشون بالا گرفت شوال از سوزان عذرخواهی میکنه و همه چیز ختم به خیر میشه. آکف و عمر سوزان را به خانهاش میرسانند سوزان وقتی به حمام میره عمر ماجرای گرفتاریشو با اوگولجان به آکف میگه آکف آدرس شرکتو میگیره و بهش میگه فردا خودم میرم اونجا و سفتههارو میگیرم عمر تشکر میکنه و میگه پولو بهتون برمیگردونیم.
شب آسیه و امل در خانه نشستند که لیدیا برای ریاضی یاد گرفتن از آسیه به آنجا میره او سنجاق سری برای امل خریده که بهش میده امل تشکر میکنه و خوشحال میشه. کمی بعد عمر به خانه میاد که لیدیا از دیدن او خوشحال میشه. فردای آن روز عمر به اوگولجان میگه که عمو آکف گفت به من بسپارید و سفتهها را پس میگیره اگولجان خوشحال میشه. سوسن به اونجا اومده و بهشون میگه اومدم امروز با همدیگه بریم مدرسه او سنجاق سرهای امل را میبینه و تعریف میکنه امل بهش میگه که لیدیا واسش خریده عمر سریعاً بهش میگه به من هیچ ربطی نداره آسیه بهش ریاضی درس میده سپس راهی مدرسه میشن. آکف به شرکت کلاهبردار رفته و با زبون خوش آنها را تهدید میکنه سپس پاکت پول را روی میز میاندازد و سفتهها را میگیرد و از شرکت بیرون میاد ماجد صاحب اون شرکت عصبی میشه…