خلاصه داستان قسمت ۳۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران
یامان در کلوب در حال نگاه کردن به مدلهای جدید مبلمان است تا سفارش بده آکف وقتی میفهمه میخواد دکوراسیونو عوض کنه میگه خرج اضافیه و لازم نیست یامان میگه بهتره هر کسی به کار خودش برسه آکف عصبانی میشه و میخواد باهاش بحث و دعوا کنه که نباهت از راه میرسه و میگه از آنجایی که با پول من اینجا کار میکردی دیگه میخوام خودم بالا سر کارم باشم دوران شاهانت تموم شد اگه میخوای بیکار نباشی میتونی مسئول رسیدگی به ماشینهای مشتریها باشی سپس سوئیچ ماشینشو بهش میده تا جابجا کنه. در خانه عمر به آسیه میگه که پولها را دزدیدند و خودشو سرزنش میکنه که آسیه ازش میخواد آروم باشه کاریه که شده سپس متوجه میشن امل حالش زیاد خوب نیست امل میگه دلم درد میکنه آسیه با یادآوری خوردن تن ماهی بقیه تن ماهیها را میبینه و متوجه میشه تاریخ همشون گذشته و با عصبانیت به صاحب خانه لعنت میفرسته آنها به سرعت به طرف بیمارستان میرن. سر میز شام در خانه آیلا او به گوکان میگه از برک شنیدم میخواین برین ازمیر گوکان میگه اون کار به هم خورد و فعلاً موندگارم تو استانبول برک به مادرش پیشنهاد میده تا بگرده تو آشنا و دوستانش که ببینه کسی نیرو برای کار میخواد یا نه آیلا میگه شاید بتونم توی پرسنل خدماتی در مدرسه استخدامش کنم گوکان میگه خوبه من اون کارم میکنم الیف عصبانی میشه و با حرص به اتاقش میره.
اورهان در پارک در حال فروختن پلو هست که فاطما با موتورش پیشش میره و بهش میگه امید جان را به حلمیه سپردم تا برم خرید او سر پیچ به زمین میخوره و سرش با جدول برخورد میکنه آنها سریعاً به اورژانس زنگ میزنند. در کلوب شوال وقتی آکف را در لباس دربان میبینه میخنده و او را مسخره میکنه که آکف حرص میخوره و میگه به زودی دوباره ابهتمو به دست میارم سوزان میخواد میز شوال را نشونش بده که سرش گیج میره و از حال میره شوال او را به بیمارستان میرسونه. در بیمارستان دکتر به بچهها میگه حال امل خوبه و معدهشو شستشو دادیم بچهها خیالشان راحت میشود و امل را با خودشون به خانه میبرند. برک وقتی فهمیده بود گوکان شب جایی نداره که بمونه او را به هتل میبره و بعد از رفتنش گوکان با خودش میگه بچه پولداره از مادرش پول میگیره و از خودش تو هتل پذیرایی میکنه. وقتی امل را به خانه میبرند آسیه با ناراحتی به بیرون از خونه میره و گریه میکنه عمر وقتی حال آسیه را میبینه ادرس اون خانه را میگیره و به طرف آنجا راهی میشه.
بعد از رفتن عمر اوگول جان به دخترها میگه دیگه این زندگی بسه ما پول داریم خیلی هم داریم در واقع ارثی که به ننه جون رسیده کم نیست ۵۰۰ هزار دلاره اونا شوکه میشن که همون موقع از بیمارستان بهشون زنگ میزنند که فاطما در بیمارستان بستریه. از طرفی دیگه سوزان وقتی به هوش میاد خودشو تو بیمارستان میبینه شوال میگه از حال رفتی و آوردیمت اینجا دکتر وقتی میاد میگه همه چیز نرماله و شما باردارین بچه هم دو هفتهاش هست سوزان شوکه شده و شوال از این رسوایی هیجان زده شده. بچهها به بیمارستان پیش فاطما رفتند که دکتر بهشون میگه به خاطر ضربه فراموشی گرفته و یه سری چیزها را از یاد برده و به مرور زمان شاید به یاد بیاره اوگولجان پیشش میره و سراغ پولها رو میگیره اونجا اورهان میفهمه که ارثی که بهشون رسیده بود ۵۰۰ هزار دلار بوده و شوکه میشه. عمر به دم در خانه زنی رفته که آسیه برای نظافت به اونجا رفته بود و با او و شوهرش دعوا میکنه اما در آخر چنگیز شوهر اون زن عمر را هول میده و از پله ها پایین میاندازدش عمر بلند میشه و با عصبانیت از اونجا میره. اورهان و بچهها فاطما را به خانه بردند اوگولجان عصبی و کلافه است چون یادش نمیاد جای پولهارو سپس تصمیم میگیرند خودشان داخل خانه را بگردند تا ببینند پیدا میکنند پولو یا نه….