خلاصه داستان قسمت ۳۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران
سوزان میره خونه شوال و بازخواستش میکنه بابت استخدام گلتن او میگه من که گفتم همچین کسی اینجا نیست! سوزان میگه از پسرت شنیدم یعنی پسرتم دروغ گفته؟ سپس میره سمت بقیه بالا تا بگرده گلتن را پیدا کنه که شوال جلوشو میگیره رو پله که سوزان تصادفی از پله ها میوفته شوال و گلتن او را به بیمارستان میرسونن. ایاس و آسیه در حال فروش ساندویچ هستن که آسیه سردشه و ایاس شال گردنی دور گردنش میپیچونه مراقبشه که سردش نشه خیلی. سوزان به هوش میاد تو بیمارستان و شوال خداروشکر میکنه و ازش معذرت خواهی میکنه و میگه مقصر خودتم بودی وقتی باهم درباره این موضوع حرف میزدن پلیس به اونجا میاد و از سوزان هم میخواد تا ماجرارو بگه تا صورت جلسه بکنه سوزان میگه هرچی شوال خانم گفته همونه خودم از پله ها افتادم پایین ولی بعد از رفتن پلیس شوال میگه که ترسیدم یه وقت بگی که من انداختمت سوزان میگه چون تو منو انداختی! شوال میگه آره ولی خودتم تقصیر داشتی دیگه! همان موقع به شوال از کلانتری زنگ میزنن و میگن که ایاس تو بازداشتگاه ست شوال با عجله به اونجا میره.
تو بازداشتگاه آسیه به ایاس میگه که نباید بهش کله میزدی ایاس میگه نتونستم خودمو کنترل کنم وقتی دیدم هولت داد خون به مغزم نرسید، شوال به اونجا میاد و ایناسن سرزنش میکنه که اونجا چیکار میکنه سپس میگه این خانواده هرجا باشه دردسرم همونجاست فقط مونده بود خواهرزاده مو بندازی تو بازداشتگاه! ایاس میگه مقصر منم آسیه تقصیری نداره سپس از بازداشتگاه بیرون میرن. نباهت با آیلا تو کلوب نشستن و نباهت بهش میگه که تصمیم گرفتم خوش بگذرونم منم و دیگه به آکیف فکر نمیکنم همان موقع دوتا مرد پیششون میرن و باهمدیگه شروع میکنن به حرف زدن. تو هوای سرد عمر در حال تمیز کردن شیشه مغازه ست با آب سرد و وقتی به خونه میره احساس مریضی داره. فردای آن روز سوزان با گلتن تو کافه قرار گذاشته و گلتن میگه من ۵۰۰هزار لیر ازت میخوام در عوض فیلمی که شوهرم بهم داده بود را بهت میدم سوزان قبول میکنه و میگه شوال هیچی نفهمه و میره. اوگولجان و آیبیکه سر صندوق جهیزیه آیبیکه رفتن و اونجا با دیدن وسایل و کارهای دست خود شنگول به آرامی اشک میریزن و دلتنگی مادرشون بیشتر میشه اوگولجان پازلی میبینه و میگه این چیه؟ و تصمیم میگیرن سریعا درست کنن تا ببینن تصویر چی ازش درمیاد. آنها با کمک آسیه نشستن پای پازل تا هرچی زودتر تمومش کنن….