خلاصه داستان قسمت ۳۵۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۵۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه ترکیه ای باء نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال مورات سراچ اغلو می باشد. نخستین قسمت از این مجموعه در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸ از شبکه آ تی وی پخش شد.

قسمت ۳۵۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۳۵۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

قسمت ۳۵۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

زلیخا به بیمارستان می رسد و سراغ امیدی رود. امید بچه را معاینه کرده سپس سرش را بخیه می زند. زلیخا و امید باهمدیگه در حال صحبت کردن هستند که زلیخا برای امید تعریف می کند که آخر هفته با دمیر به آنتالیا رفتند و از هتلی که آنجا اقامت داشتند برای امید می گوید و سپس بهش پیشنهاد می دهد که برنامه بریزند یکدفعه باهمدیگه به اونجا بروند‌. صبح غفور که تو عمارت کوچیکه خوابیده بیدار می شود و از بیرون صدای گولتن و ثانیه را می شنود. آنها بهمدیگه میگن که معلوم نیست غفور کجاست اصلا! کجا میخوابه! چیکار میکنه! آخه آمار گرفتیم تو کپرها هم نیست اونجا هم نمیخوابه. غفور یواشکی از عمارت بیرون می آید و تو یه موقعیت به آشپزخانه می رود و مقداری غذا برمیدارد و سریع از آنجا بیرون می زند. دمیر وقتی به استانبول می رسد یک راست به خانه ی زن حسین می رود. زن حسین وقتی در را باز می کند و دمیر را میبیند جا می خورد. دمیر وقتی موضوع پسر نامشروع پدرش را ازش می پرسد، زن حسین بهش میگه که زلیخا خانم به همراه یه نفر دیگه به اینجا اومده بودن قبلا و درباره همین موضوع ازم سوال کردن.

زن حسین برای دمیر ماجرارو تعریف می کند که آن شب چه اتفاقی افتاده بود. دمیر که میفهمد از ماجرای فکرت، زلیخا و سودا خبر داشتند و بهش چیزی نگفتند به شدت کلافه و عصبی می شود. شرمین و فسون بورک میخرند و به طرف خانه تکین می روند تاهم به لطفیه سر بزنند هم حرف بزنند. وقتی به اونجا میرسند میفهمند که تکین برای لطفیه اتاقی جدا درست کرده و او در اتاقش تو حیاط است. فسون و شرمین پیش لطفیه می روند و باهمدیگه صحبت می کنند آنها شروع به صحبت کردن و تعریف کردن میکنند. آبروریزی ها و کارهایی که بهیجه کرده بود را گفتن، اذیت هایی که مژگان و بهیجه در حق زلیخا کردن و نقشه ای که کشیدن تا زلیخا را بکشند و همچنین دروغ گفتنش درباره حاملگی و تهمت ایلماز به فکرت، همشونو واسه لطفیه تعریف کردن. لطفیه وقتی این حرفهارو شنید حسابی شوکه شده بود و احساس تنگی نفس کرده بود.

قسمت ۳۵۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۳۵۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

زلیخا به سودا میگه دیشب خواب ایلمازو دیدم، تو خواب داشتم بهش می گفتم که خیلی تنهام، ایلماز بهم گفت که تو تنها نیستی دمیر پیشته، خیالت راحت باشه. سودا بهش میگه پس مشخص میشه که ایلماز از اینکه تو با دمیری خوشحاله و خیالش راحته پس نباید دیگه عذاب وجدان داشته باشی که زلیخا حرفشو تایید میکنه.وقتی دمیر به خانه می رسد با خشمی که دارد زلیخارو صدا میکند تا به اتاق بیاید. دمیر باهاش دعوا میکند و میگه چرا رفتی استانبول پیش طن حسین از من پنهان کردی و بهم چیزی نگفتی. زلیخا بهش میگه من هرکاری کردم فقط به خاطر تو و بچه ها بوده که اتفاقی واستون نیوفته. دمیر حرف خودش را میزند و باهاش دعوا میکند که نباید از من پنهان میکردی‌. زلیخا از اینکه دمیر سرش داد میزند و باهاش با تندی برخورد میکنه ناراحت و دلگیر میشه.

بعد از گذشت چند دقیقه که دمیر آرام می شود متوجه می شود که زلیخا به خاطر حس دوست داشتنش اون کارهارو کرده میره پیش زلیخا و به خاطر داد زدن سرش ازش عذرخواهی میکنه و او را در آغوش میگیرد. دمیر برای زلیخا تعریف میکند که فکرت زیر کامیون های باربری بمب کار گذاشته بود و جون مردم بی گناه واسش مهم نبود، زلیخا که این حرفارو میشنوه شوکه می شود. امید که نمیتونه از دمر دست بکشه به جلوی عمارت بزرگ می رود و از دور به اتاق خواب دمیر و زلیخا چشم میدوزد و حسرت و حرص میخورد. شرمین و فسون از خانه لطفیه می روند. لطفیه که حسابی حالش بد شده به خاطر چزهایی که شنیده یه گوشه مینشیند و به تمام چیزهایی که آنها گفتن فکر میکند. لطفیه به خاطر اینکه فسون و شرمین فقط واسه غیبت کردن و گفتن این ماجراها پیشش اومده بودن حرص میخوره و اعصابش خورد می شود…

بیشتر بخوانید:

(بخش دوم) خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی روزگاری در چکوروا + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا