خلاصه داستان قسمت ۳۵۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۵۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه ترکیه ای باء نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال مورات سراچ اغلو می باشد. نخستین قسمت از این مجموعه در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸ از شبکه آ تی وی پخش شد.

قسمت ۳۵۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۳۵۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

قسمت ۳۵۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

فکرت پیش خاله اش لطفیه می رود تا باهمدیگه وقت بگذرونن. آنها باهم درباره گذشته حرف می زنند. فکرت بهش میگه که تو مادر دوم منی تو همیشه در حق من مادری کردی. فکرت که از لحاظ روحی حال خوبی نداره سرش را روی پای لطفیه میگذارد تا کمی آرام بگیرد. لطفیه تمام سعیشو میکند تا با حرف زدن فکرت را قانع کند تا دست از انتقام گرفتن بردارد. صبح موقع صبحانه همه سر میز نشستند ولی مژگان بدون اینکه صبحانه بخورد زودتر از خانه بیرون می رود. فکرت ناراحت می شود و فکر میکند که به خاطر او برای خوردن صبحانه سر میز نیومد. نظیره سر میز میاد و به تکین میگه خبر پیدا شدن بمب زیر کامیون های دمیر همه جا پخش شده و همه

صبح در خانه تکین، مژگان زودتر بیرون می رود و همراه بقیه صبحانه نمی خورد. فکرت حس میکند که مژگان به خاطر او سر میز نیامده است. نظیره سر میز آمده و به تکین می‌گوید که انگاری زیر کامیون های باربری دمیر بمب بوده، همگی از شنیدن این خبر شوکه می شوند که نظیره میگه خداروشکر قبل از منفجر شدن متوجه شدن و خنثی کردن. فکرت از نظیره میپرسه کی بمبارو پیدا کرده و خنثی کرده؟ نظیره بهش میگه مثل اینکه بچه ها داشتن بازی می کردن توپشون میره زیر کامیون وقتی میرن توپو بیارن متوجه بمب زیر کامیون میشن. تکین حدس میزند که کار فکرت بوده به خاطر همین نگاه بدی بهش می کند. وقتی فکرت میره، لطفیه استرس میگیره و تکین میگه که فکر کنم کار خوده فکرت بوده، این بچه داره چیکار میکنه؟ لطفیه تکین یواشکی با یه کلیدساز به دفتر فکرت می روند. بعد از وارد شدن به دفتر لطفیه بمب هایی که تو سطل زباله اونجا بوده را به تکین نشان می دهد که باعث می شود تکین به فشار عصبی که بهش وارد میشه قلبش به مشکل بخوره و از شدت درد روی زمین بیوفتد.

قسمت ۳۵۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۳۵۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

لطفیه سریعا به بیمارستان زنگ می زند و بعد از اومدن آمبولانس فورا به طرف بیمارستان میروند.ّ دمیر سر میز صبحانه طبق معمول روزنامه میخواند که با دیدن یه اطلاعیه خونش به جوش می آید. فکرت در روزنامه یا اطلاعیه چاپ کرده و اونجا نوشته که او پسر عدنان یامان است و عدنان به مادرش تجاوز کرده بوده. دمیر که حسابی عصبی شده میخواد از خانه بیرون برود که سودا و زلیخا وقتی خشمش را میبینند نگران می شوند و ازش خواهش میکنند که به اعصابش مسلط شود تا کاری اشتباهی نکند. دمیر مستقیم به شرکت تکین می رود تا باهاش حرف بزند که بهش میگن تکین سکته کرده و بیمارستانه به خاطر همین دمیر به طرف بیماررستان می رود. چتین تصورش بر این است که تکین اطلاعیه توی روزنامه را دیده و به خاطر همین سکته کرده، واسه همین با فکرت دعوا می کند و بهش میگه حال الان تکین به خاطر توعه، مسبب این اتفاق ها تویی. دمیر که صدای آنها را از بیرون اتاق شنیده بود دیگه وارد اتاق نمیشه. لطفیه سعی میکند تا با آروم کردن چنین و فکرت آن دونفرو را از همدیگه جدا کند. دمیر به شرکت خودش می رود

زلیخا که حال پریشان دمیر را صبح دیده بود، بهش زنگ میزند تا ببیند اوضاع از چه قراره، دمیر بهش میگه که حالم خوبه نمیخواد نگران باشی مشکلی پیش نمیاد و بهش ماجرای سکته کرده تکین و بستری بودنش تو بیمارستان را میگه. ارجان به شرکت دمیر میره و با این دست اون دست کردن بهش میگه کل چکوروا دارن درباره اطلاعیه ای که چاپ شده حرف میزنند و حق را هم به اون میدهند. دمیر که این حرف هارو میشنود بیشتر عصبی و کلافه می شود. شرمین خودشو به عمارت دمیر میرساند و ماجرای اطلاعیه و این که کل شهر دارن درباره اش حرف میزنن و حقو به فکرت دادن را به زلیخا و سودا میگوید. شرمین به آنها میگه به نظر من بهتره که دمیر هم جوابی مقابل این اطلاعیه تو روزنامه چاپ کنه. فکرت به بیمارستان پیش تکین می رود و بالای سرش گریه می کند تا او را به خاطر اذیت هایی که کرده ببخشد و بهش میگه که تو فقط خوب شو قول میدم دیگه هیچ کاری نکنم که ناراحت بشی. مژگان به اتاق تکین میاد که با دیدن فکرت او را بیرون می کند و میگه تو نباید الان اینجا باشی.‌‌

بیشتر بخوانید:

(بخش دوم) خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی روزگاری در چکوروا + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا