خلاصه داستان قسمت ۳۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران
آسیه چشماشو باز کرده و بهشون لبخند میزنه اما یکدفعه یاد خاطرات مرگ مادر و پدرش و برادر و زن عموش میوفته و حالش بد میشه سپس قلبش می ایسته. آنها از پشت شیشه شوکه شدن و دکتر و پرستارها به داخل رفتن و سعی میکنن با احیای قلب اونو به زندگی برگردونن اما موفق نمیشن همه گریه میکنن و عمر داغون میشه. موقع شستشو جنازه آیبیکه میره پیشش و با دیدنش یاد خاطراتشون میوفته که به هم قول داده بودن تا همیشه باهم باشن. او با گریه ازش گلگی میکنه که چرا روی قولش نمونده و شروع میکنه به شستنش.مراسم خاکسپاری شروع شده و اورهان دفنش میکنه. همگی بعد از خواندن فاتحه تسلیت میگن و میرن. اورهان همه رو میفرسته برن و خودش پیش عمر میمونه عمر با گریه میگه قاتلش پیدا میکنم و خودم با دستای خودم میکشمش اورهان میگه اینجوری نگو پسرم میخوای داغ تورو هم ببینم؟ عمر همونجا دراز میکشه و میگه من همینجام داداشمی تنهات نمیزارم نترس. یک هفته بعد، سر میز صبحانه ایاس به عمر پیام میده رسیدی مدرسه بیا حیاط پشتی باهات باید حرف بزنم.
عمر به خاطر اتفاقات ضعف اعصاب گرفته و برای اینکه امل صبحانه شو نمیخوره و بازی میکنه باهاش صداشو میبره بالا که بعد ازش معذرت خواهی میکنه. گوکان سراغ آیلا تو کلوب میره و میگه حالا که کلوب شلوغه پاشو یه کاری بکن آنها باهم کل کل و بحث میکنن و در آخر آیلا کلافه میشه و میره گوکان پوزخند میزنه و میگه همچین میگه پسرم انگار خودش زاییده! تو مدرسه عمر میره پیش ایاس که او بهش تسلیت میگه و ازش میپرسه مگه نگفتین داره خوب میشه به هوش اومده؟ عمر میگه تازه واسمون دستم تکون داد اگه اون لخته خون نبود الان خواهرم پیشم بود! من هرجور شد نباید اون قاتل عوضیو پیدا کنم! ایاس میگه منم باهاتم سپس پوشه ای میده و میگه هرچی درباره اون عوضی میخوایم این توعه سپس میگه به کافه رستوران داره که چند وقت پیش نیرو هم میخواست عمر میگه درخواست کار میدم که پیداش کنم سپس اوگولجان از راه میرسه و او پوشه را میزاره تو کیفش و سر کلاس میرن….