خلاصه داستان قسمت ۴ سریال نیکان از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴ سریال نیکان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال‌ نیکان ملودرامی اجتماعی در ۳۰ قسمت به کارگردانی علی سراهنگ و تهیه‌کنندگی کامران مجیدی محصول جدید مرکز سیمافیلم است که از ۱۲ خرداد ماه پخش خودش را از شبکه سه سیما آغاز کرده است. این سریال هر شب ساعت ۲۰:۳۰ بروی آنتن شبکه سه می رود و تکرار آن ۰۰:۰۰ بامداد، ۰۹:۳۰ صبح و ۱۴:۱۰ ظهر می باشد.

قسمت ۴ سریال نیکان
قسمت ۴ سریال نیکان

خلاصه داستان قسمت ۴ سریال نیکان

نیکان با حدیث از مدرسه بیرون میان که سیامک با تاکسی اونجا اومده و نیکان را صدا میزنه حدیث میپرسه کیه که نیکان میگه داییمه سپس با سیامک به پارک میرن. اونجا سیامک اونو سرزنش میکنه و میگه اگه ایمیلارو ندیده بودم یعنی نمیخواستی اصلا بهم بگی؟ میدونی چیکار کردی؟ چرا مدارکو به بابات دادی؟ نیکان میگه خودش گفت چند روز دیگه میاد همه چیزو درست میکنه سیامک میگه اگه نیومد چی؟ اگه زبونم لال واقعا حرف جهان راست باشه و فرار کرده باشه چی؟ میدونی با مادرت چیکار کردی؟ نیکان گریه اش میگیره سپس باهمدیگه به طرف زندان برای ملاقات سیما میرن. سیامک اول داخل میره و باهاش حرف میزنه و ماجرارو توضیح میده سیما ازش میپرسه نیکان چرا نیم د اینجا؟ نمیاد؟ سیامک میگه اومده ولی روش نشد بیاد داخل و باهاش حرف میزنه که خودشو کنترل کنه. نیکان به داخل میره و سیما روبروش می ایستد و سیلی محکمی تو صورتش میزنه و از اونجا میره نیکان با چشمانی گریان از اونجا بیرون میره و سیامک به دنبالش می رود. جلسه اول دادگاه سیما شروع میشه، وقتی سیمارو میخوان به جلسه ببرن یکی از شاکی هاش داد میزنه و میگه خودم به خاک سیاه می کشمتون! روزگارتونو سیاه میکنم که پدرمو تو کما انداختین! مادر صدرا که فلج شد هم اومده اونجا و به داخل جلسه میره و شکایتشو ثبت میکنه.

بعد از رفتنش جهان به داخل میره و میگه من هم از مسعود فخاری هم از ایشون (سیما) شکایت دارم و میخوام اعاده ی حیثیت کنم! اعتبار شرکتمو بردن زیر سوال! نیکان با شنیدن این حرفا با ناراحتی از اونجا میره. سیامک به مهتاب میگه من فکر میکردم من از دوست و رفیق شانس نیاوردم ولی بیچاره سیما! واقعا واستون متاسفم! نوبت به مهتاب میرسه و به داخل دادگاه میره. قاضی ازش سوالاتی میپرسه که مهتاب لای منگنه قرار گرفته و نمیدونه باید چیکار کنه و در آخر واقعیتو میگه ارژنگی با شنیدن اون حرفا سر تکون میده و وضعیت سیمارو خیلی بد میدونه. بعد از رفتن مهتاب نیکان را صدا میزنن و میگن نوبت اونه. او به داخل دادگاه میره و قاضی ازش سوالاتی میپرسه و میگه جواب هایی که میدی امکان داره به مادرت کمک کنه یا نه پس با دقت واقعیتو بگین نیکان با شنیدن سوالات گریه اش میگیره بعد از تمام شدن جلسه با گریه میره. ارژنگی بعد از اتمام دادگاه پیش سیما میره و حکمی که براش بریدن میخونه سیما با شنیدن جرمش کلافه میشه و میگه بسه! نمیخوام بشنوم فقط بگو چند سال! ارژنگی میگه ۱۰ سال تازه فعلا اگه وضعیت شاکی ها از اینی که هست بدتر نشه!

سیما حسابی حالش گرفته میشه و میره تو خودش. سیامک با تلفن به یه نفر زنگ میزنه و خبر میده که برای سیما ۲۰ سال بریدن اون نمیتونه حتی ۲۰ روز اونجا دوام بیاره چه برسه به ۱۰ سال! سپس به شرکت پیش ارژنگی میره و میگه من نمیدونم باید چیکار کنم! اگه میدونین سرنخی چیزی بدین یا بگین کجاهارو برم بگردم دنبال مسعود. ارژنگی میگه همه ی نیروها دارن دنبالش میگردن تو برو دنبال زنده کردن پولت من به حکم سیما اعتراض زدم و تا جوابش نیاد از هیچکی هیچکاری برنمیاد مگر اینکه مسعود پیدا بشه خبری ازش بشه یا مدرکی پیدا کنیم سیامک با کلافگی و درماندگی از اونجا میره. دختر طلعت پیشش میره و ازش میخواد تا بره سر یه کار دیگه چون واسه سیما خانم ۱۰ سال بریدن کی میخواد بهت دستمزد بده! مفت و مجانی که نمیشه طلعت باهاش بحث میکنه و میگه که به این کارها کار نداشته باشه نمیتونه پری خانمو ول کنه! دخترش با عصبانیت از اونجا میره و نیکان تمام حرفاشونو از پشت پنجره میشنوه و ناراحت میشه. سیمارو به درمانگاه زندان میبرن و بهش میگن باید اینجا شروع به کار کنی درسته داروسازی خوندین ولی به درد ما نمیخوره باید اینجا کنار دستم باشی سیما قبول میکنه و بعد از معرفی خودش یکی از زندانی ها با شنیدن اسمش میگه کارت بیرون با مردم تموم شد اومدی اینجا جون مارو بگیری؟ و با کلافگی از اونجا میره سیما با ناراحتی تو خودش میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال نیکان از شبکه سه سیما

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا