خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران

نباهت به طرف اتاق در هتل میره رزروشن جلوشو میگیره و میگه نمیشه همینجوری برین باید به صاحب اتاق خبر بدم اما نباهت میره و به رزروشن میگه اگه درو همین الان باز نکنی آژیر آتش سوزیو میزنم کل هتل بیان بیرون! رزروشن درو باز میکنه که نباهت به داخل اتاق میره اما آکیف را اونجا نمیبینه. آکیف تو محوطه هتل هستش و به رزروشن میره سپس پول با کارت اتاقو بهش میده و میگهاین پولو بگیر و حواست باشه این چهره را اصلا اینجا ندیدی و به سرعت از هتل بیرون میزنه و سوار ماشین میشه و به ارهان میگه تا به سرعت از اونجا بره. آکیف از ارهان نشکر میکنه و میگه اگه تو نبودی الان من زنده نبودم دمت گرم، ارهان میگه شانس آوردیم آقا آکیف من تا اومدم نباهت خانمو دیدم که داره وارد هتل میشه همان موقع بهتون زنگ زدم خبر دادم که بیرون بیاین آکیف نفسی راحت میکشه و میگه آخه نباهت از کجا فهمید؟ همان موقع یکدفعه یاد سوزان میوفته و میگه کار خودشه! نباهت به آکیف زنگ میزنه که آکیف خیلی معمولی باهاش حرف میزنه و قربون صدقه اش میره نباهت میگه اومدم خرید گفتم اگه وقت داری بیام باهم یه قهوه بخوریم اما آکیف میگه من همین الان با ارهان از شرکت بیرون زدم داریم میریم سر ساختمان باشه شب که اومدم باهم قهوه بخوریم نباهت قبول میکنه و شروع میکنه به جون سوزان غر زدن و با عصبانیت به طرف شرکت راهی میشه. سر صحنه فیلمبرداری کارگردان حسابی عصبیه و به منشی صحنه میگه آخه واسه همچین کار کوچیکی ۹۰ بار باید بریم رو ضبط؟ بگرد یکی دیگه رو پیدا کن جاش همان موقع چشمش به قدیر میوفته و میگه پیداش کردم اون کیه؟ منشی میگه یکی از همراه های بازیگراست سرهان میگه بگو بیاد تست بده. وقتی تست میده سرهان خوشش میاد و از اون فیلمبرداری میکنه.

عمر با اورهان در حال صحبت کردن است که سوزان باهاش تماس میگیره و بهش میگه که میخواد ببینتش عمر میگه من دیگه حرفی باهاتون ندارم حالا اگه تونستم میام و تلفنو قطع میکنه. اورهان ازش میپرسه که کی بود؟ عمر بهش میگه قضیه رو که اورهان نظرشو عوض میکنه و بهش میگه که بره تا ببینه چیکارش داشته. عمر به طرف شرکت راهی میشه. دوروک در حال طی کشیدن کف بوفه است که غر میزنه و میگه من تمیز میکنم بعد دوباره میان کثیف میشه آخه چه کاریه؟ آسیه میخنده و میگه دوست دارم ببینم تا کی دوام میاری! دوروک میگه تا هروقت که تو دوام بیاری سپس باهمدیگه شروع میکنن به تمیز کردن بوفه. دوتا مشتری میان که از دوروک خوششون میاد و بهش مدام نگاه میکنن آسیه حسودی میکنه و با حرص سفارششونو میده تا برن، دوروک متوجه میشه و خوشش میاد. عمر به شرکت میره و به سوزان میگه من نمیخوام با شما دشمنیمو ادامه بدم مشکلی ندارم باهاتون همان موقع وکیل سوزان داخل اتاق میاد و سوزان اونو با عمر آشنا میکنه و میگه این یه قرارداده بین ما که باید امضاء کنی که تایید بشه به مال و اموال من چشم نداری چون هرچیزی که بدست آوردم مال هاریکا دخترمه و نمیزارم به زور کسی ازم بگیره سپس بهش میگه که شنگول اومده بوده پیشش و تهدیدش کرده بوده که اگه حق و حقوقتو ندم همه ی ثروتمو میگیره، عمر حالش گرفته میشه سپس میگه بقیه کارها با وکیلمه و از اونجا میره. وکیل سوزان به عمر میگه که برگه را امضا کنه عمر چشماش پر از اشک میشه و امضا میکنه سپس از اتاق بیرون میاد. اورهان بهش زنگ میزنه و میپرسه که چیشد پسرم؟ سوزان خانم چی گفت؟ حرف زدین؟ عمر میگه واسه حرف زدن نگفت بیام ازم خواست تا امضاء کنم که هیچ حق و حقوقی نخوام و نتونم چیزی ازشون بگیرم! اورهان جا میخوره و میگه عجب زن بی شرفیه!

عمر با کلافگی به اورهان میگه که زن عمو شنگول رفته بوده پیش سوزان خانم بعد گفته اگه حق و حقوق منو ندن میره ازشون شکایت میکنه اصلا خود زن عمو رفته به آکیف و همه گفته ماجرای منو! آخه چرا اینکارو با من میکنه؟ مگه من چیکارش دارم که انقدر با زندگی من بازی میکنه؟ اورهان آرومش میکنه و به خاطر این کار شنگول شرمنده میشه. اورهان با عصبانیت میره پیش شنگول و باهاش دعوا میکنه و میگه خدا ازت نگذره زن تو چقدر زن بی شرفی هستی که همیشه آبروی منو میبری! و سرزنشش میکنه و میگه به خدا این نداریمه که باعث شده طلاقت ندم! اگه دو هزارتا داشتم طلاقت میدادم دست بچه هام و برادرزاده هامو میگرفتم میرفتم تو یه خونه زندگی میکردم و از اونجا میره شنگول گریه اش میگیره و با ناراحتی چمدانشو میبنده و از خانه بیرون میره. سپس به اورهان میگه شامتونو درست کردم انقدر هست که واسه تو و بچه ها و برادرزاده هات کافی بشه و از اونجا میره. سوزان از شرکت بیرون میاد که همان موقع نباهت از راه میرسه و باهاش دعوا میکنه که الکی بهش گفته بوده سوزان بهش پیام های آکیف را نشون میده و از اونجا میره نباهت خونش به جوش میاد و میخواد با ماشین به سوزان بزنه اما عمر متوجه میشه و سوزانو ها میده و خودش با ماشین تصادف میکنه. آنها سریعا عمر را به بیمارستان میبرن. سوزان به عمر رسیدگی میکنه. نباهت به آکیف زنگ میزنه و ماجرارو میگه سپس باهم به اتاق عمر میرن. نباهت از عمر معذرت خواهی میکنه و آنجا سوزان با آکیف و نباهت بحث و دعوا میکنه. اوگولجان و آیبیکه وقتی به خونه میان و میبینن مادرشون نیست بهش زنگ میزنن. شنگول میگه که من خونه نباهت خانم اومدم از پشت تلفن دوباره اورهان و شنگول دعواشون میشه که بعد از قطع تماس اوگولجان به آیبیکه میگه ولشون کن بالاخره آشتی میکنن دیگه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا