خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۶۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۶۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۶۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

صنم با اون دختر رویا حرف میزنه و او بهش میگه این چیزا با پول خریدنی نیست! شما بگین ارزش فریادی که میخوای بزنی ولی یه دستی رو گلوته نتونی یا نتونی دیگه به کسی اعتماد کنی نتونی دیگه با کسی وارد رابطه نشی قیمت و ارزشش چقدره؟ این سری فرق میکنه ول کن قضیه نیستم باید به سزای اعمالش برسه! صنم وقتی بیرون از هتل میرسه اون پسر را میبینه که بورا باهاش دعوا میکنه و میگه مگه من نگفتم اگه بی گناهی پیش من بیا اگه نه برو هان؟ چطور تونستی با اون دختر همچین کاری کنی؟ اون پسر میگه به خدا من دست به اون دختر نزدم! بعد از رفتن اون پسر صنم میگه آتویی چیزی گرفتی ازش؟ بورا میگه در حد یه زهر چشم بود. جیلان پیش آزرا میره و باهاش صحبت میکنه آزرا درباره هوشش ازش تعریف میکنه و میپرسه که دانشگاه چطوره؟ جیلان تعریف میکنه و میگه همه چیز خیلی خوبه داره دانشگاه حقوقم شروع میشه. بورا به یه نفر زنگ می زنه تا حساب بانکی اون پسر را چک کنن و گردش حسابشو براش بفرستن. آزرا به هالوک زنگ میزنه و میگه یه خبر خوب دارم یه خبر بد هالوک میخواد بره پیشش که آزرا میگه نه تو نیا من میام بهتره بیرون دیده نشیم. سپس میکروفون برمیداره تا نقشه اش را عملی کنه. به بورا زنگ میزنن و میگن که پول زیادی ۵ سال پیش به حساب یه نفر. سخته که اونم باهاش خونه خریده! آزرا به خانه هالوک رفته و اونجا تو یه فرصت مناسب میکروفن را تو گلدان رو میز کار میزاره و موقع دستشویی رفتن هم تو یکی تو راهرو میزاره سپس به اتاق کارش میره و آخرین میکروفن را تو اتاق کارش کار میزاره هالوک به سرش میزنه و به دنبالش میره تا ببینه واقعا دستشویی رفته یا نه واسه همین وقتی میبینه تو اتاق کارشه جا میخوره و میپرسه اینجا چیکار میکنی؟

هالوک دوباره میپرسه تو اینجا تو اتاق من چیکار داشتی؟ آزرا میگه گفتم که کتابخانه جذبم کرد اومدم ببینم سوء تفاهم نشه! هالوک میگه کنجکاوی آدمم میکشه! صنم و بورا به خانه اون پسر میرن و به مادرش میگه پسر شما به رویا تجاوز نکرده اون زن خوشحال میشه و میگه گفته بودم پسرم همچین کاری نمیکنه، بورا ادامه میده و میگه به دوست رویا تجاوز کرده بوده و آخرشم واسش یه پولی زده بوده. اون دختر هم نتونسته بوده این موضوعو هضم کنه و حالش بد میشه هم بهش تجاوز شده بوده هم پول ریخته شده بوده به حسابش در آخرم خودشو میکشه، پسر شما باید باعث مرگ یه دختر شده! اون مادر گریه میکنه و تو صورت پسرش سیلی میزنه و میگه چطور تونستی همچین کاری کنی؟ مامورها به اونجا میان و اون پسر را دستگیر میکنن. آزرا از هالوک میخواد تا بزاره بره اما هالوک بهش میگه چرا همچین کاری کردی؟ من بهت اعتماد کردم تو گفته بودی بهم اعتماد کردی! سپس ازش میخواد تا از اونجا بره و بهش میگه خیلی بد کردی. سپس میگه دیگه تو وکیلم نیستی عزل شدی و آزرا با ترس از خانه اش بیرون میره. گونش در خانه در حال ماسک زدن است که یکدفعه دردش شروع میشه و یالین را صدا میزنه. یالین فکر میکنه دوباره امتحانیه و آزمایشیه زیاد جدی نمیگیره و تمام کارهایی که امتحان کرده بودن را انجام میدن یالین تو ماشین میشینه و به گونش میگه خوب بود نه؟ دو دقیقه هم نشد نه؟ گونش میگه این تمرین نیست واقعا داره بچه میاد! یالین از ترس از حال میره گونش مجبور میشه خودش تا بیمارستان رانندگی کنه و وقتی به بیمارستان میرسه ازشون میخواد تا برانکارد بیارن و یالین را با خودشون ببرن در آخر خودش هم داد میزنه و واسه خودشم کمک میخواد. گونش بچه را به دنیا میاره و کل خانواده اونجا جمع میشن.

آزرا وقتی میاد بچه را بغل میکنه و میگه خوش اومدی ییلدریم. گونش میگه آبجی اشتباه کرده بودن ییلدریم نیست دختر به دنیا آوردم آزرا جا میخوره و میگه اِ! عیب نداره چه دختر خوشگلیه و ذوق میکنه اما همه ی اونا متوجه ناراحتی آزرا میشن. آزرا که پکر شده و از اتاق بیرون میره و کسی متوجه رفتنش نمیشه. یالین میگه پس طبق وصیت بابا فاروق اسمشو میزاریم چولپان سو، چولپان مخالفت میگنه و میگه این چیه دیگه سو چه پسوندی دیگه! آنها مخالفت میکنن و میگن خیلی قشنگه و صنم میگه حالا موقع یه عکس دسته جمعی با چولپان گوچیکست و همگی عکس میگیرن که چولپان تو عکس میگه پس آزرا کجاست؟ همگی جا میخورن. آزرا به سر قبر ییلدریم رفته و ازش گلگی میکنه و میگه باز هم منو گول زدی! فکر کردم بازم ییلدریم به این دنیا اومدن اما چولپان شد! سپس باهاش درد و دل میکنه و میگه سرگن میخواد بچه ها را با خودش به لندن ببره! راهمو گم کردم حالم اصلا خوب نیست ازت خواهش میکنم یه نشونه بده بهم یه نشونه ای که بتونم خودمو پیدا کنم دوباره به زندگی برگردم! او در حال گریه کردن زیر بارونه که یکدفعه چتری بالاسرش آورده میشه او با دیدن چتر لبخند میزنه و میگه ییلدریم!؟ و وقتی برمیگرده با افه روبرو میشه. افه بهش میگه تو مسبب مرگ ییلدریم نیستی آزرا! مرگ ییلدریم تصادف نبود بلکه یه جنایت بود! آزرا شوکه میشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا