خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۸۴ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۸۴ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۸۴ سریال ترکی حسرت زندگی

ادا با خوشحالی از مرکز خرید بیرون میاد که اون مرد مشکوک به آدم هاش میگه همه چیزو درباره اش بفهمین و بهم بگین اونا تعقیبش میکنن. طاهر به خونه حاجی میره که میبینه عمر و غمزه در حال جمع کردن میز صبحانه هستن که شوکران از راه میرسه و با دیدن طاهر با گریه کتکش میزنه و میگه که وجدان و دخترش خونه نساء بودن او جا میخوره و قسم میخوره که خبر نداشته و بعد از سرزنش کردن آنها طاهر میره سمت خونه نساء که شوکران از عمر و غمزه گلگی میکنه و میره. عمر و غمزه سریعا میرن تا خودشونو به طاهر برسونن و ماجرارو بهش بگن. نساء رفته سر قرار با پدرش تا برن پیش وکیل برای طلاق. هاکان میره دم در خونه نساء و محک به در میزنه و از وجدان میخواد تا درو باز کنه! فاطما با عصبانیت میره اونجا و میگه تورو فقط کم داشتم! وجدان درو باز میکنه و هاکان میره داخل که فاطما با عصبانیت ازشون میخواد از خونه اش برن بیرون سپس به غمزه زنگ میزنه و ماجرارو میگه اونا به خونه نساء میرن و با وجدان دعوا میکنن که چرا گذاشته هاکان بیاد داخل!

طاهر هم از راه رسیده و باهمدیگه هاکان را اول از خونه پرت میکنن بیرون سپس طاهر به وجدان حمله میکنه که جلوشو میگیرن سپس اونجا طاهر میفهمه که نیلوفر دختر اونه او شوکه شده و نیلوفر هم که صداشونو شنیده با گریه از خونه میره. طاهر ادعا میکنه که امکان نداره و داره دروغ میگه و با پریشونی و چشمانی گریان از خونه میره. انها متوجه میشن که نیلوفر هم خونه نیست و میرن دنبالش. طاهر نشسته و داره گریه میکنه که نیلوفر با شنیدن صداش میره پیشش و با گریه میگه واقعا تو پدر منی؟ طاهر میره که وجدان میاد پیش نیلوفر و اونو از اونجا میبره. طاهر رفته رو نیمکت نشسته که عمر میره پیشش و ازش میخواد تا هرچه سریعتر با شوکران حرف بزنه و خودش بهش بگه اما او میگه شوکران ازم جدا میشه اونجوری! عمر میگه اینو بالاخره میفهمه خودت بگی خیلی بهتره و باهم به طرف خانه شوکران میرن. تو خونه نساء وجدان در حال آروم کردن نیلوفره که در آخر میزنه به سیم آخر و میگه باید این ماجرارو خودم تمومش کنم و با عجله میره سمت خونه شوکران…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا