خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیتهای مختلف، روایتگر قصههایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیتهای اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالشهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آنها تحت تأثیر قرار میگیرد.
قسمت ۸۶ سریال ترکی حسرت زندگی
سر میز صبحانه طاهر میگه من اصلا میل ندارم همان موقع یوسف به عمر زنگ میزنه و خبر موافقت پدرش برای اجاره مغازه را بهش میده غمزه خوشحال میشه طاهر میگه من تو این وضعیتم بعد شما به فکر رستورانین؟ شوکران اگه بیاد سرکار تو اون رستوران دیگه منو نمیخواد داره گواهی نامه هم میگیره! و شروع میکنه به گریه که عمر آرومش میکنه. وقتی تنها میشن طاهر به عمر میگه که جلوی رستورانو بگیره شوکران استقلال مالی داشته باشه دیگه برنمیگرده باهام! عمر میگه اول برو آزمایشو انجام بده طبق اون با زن داداش حرف میزنیم از من اینو نخواه که نمیتونم به غمزه قول دادم تازه آبجی هم داره جدا میشه به کار احتیاج داره سپس میره. آتیلا تو ماشین در حال دیدن عکس های اداست که همان موقع ادا از تو مدرسه بهش زنگ میزنه و خودشو معرفی میکنه آتیلا نقش بازی میکنه که به خاطر شلوغ بودن سرش یادش رفته بوده و بهش میگه با بررسی کردن پیجتون اگه قبولشون کنن بهتون زنگ میزنن و قطع میکنه.
شوکران رفته پیش غمزه تو بانک و پولی که با فروختن گردنبند گیر آورده را بهش میده تا توی اجاره مغازه کمک کنه او میگه این پولو نگه دار اگه لازم شد بهت میگم ولی تو برو اون گردنبدو پس بگیر سپس بهش میگه که مغازه هم اوکی شده شوکران حسابی خوشحال میشه و غمزه به نوران زنگ میزنه تا باهمدیگه برن به دیدن مغازه. بعد از مدرسه به ادا زنگ میزنن و بهش آدرس میدن تا بره برای تست عکاسی. او وقتی به اونجا میره با دیدن آتلیه جا میخوره و تجملات چشمشو کور میکنه سپس میبرنش تو یه اتاق تا لباسایی که اونجا گذاشتنو بپوشه یه دوربین مخفی ازش فیلم میگیره. او آماده میشه و چندتا عکس میگیرن ازش سپس بهش میگه عکسارو آقا آتیلا هم ببینه اگه اوکی بود بهتون خبر میدیم و یه پاکت پولم بهش میدن و میگن به خاطر زحمتی که امروز کشیدی او قبول میکنه و میره.
وجدان رفته پیش صاحب خونه قبلیش آقا احمد و باهم درباره خونه حرف میزنن او میگه در ازای موندن تو این خونه ماهی یکبار میام پیشت او قبول میکنه. طاهر به عمر زنگ میزنه و میگه که مغازه رو کنسل کردم عمر کلافه میشه و میگه نمیشه! اما او میگه بعدا دوباره میرین دنبالش الان تو این موقعیت نمیشه! و قطع میکنه همان موقع غمزه و بقیه میان و میگن که از مغازه خیلی خوشمون اومد عمر میگه که انگار مغازه رو به یکی دیگه دادن آنها ناراحت میشن و شوکران میگه اشکالی نداره اینجا نشه یه جا دیگه غمزه بهشون میگه شما برین من با عمر کار دارم و بهش میگه که باور نکردم حقیقتو بگو او میگه که کار طاهر بوده غمزه عصبی میشه و میگه من همون مغازه رو اجاره میکنم کسیم نمیتونه جلومونو بگیره و میره. طاهر به نساء رنگ میزنه و آدرس آزمایشگاهیو میده و سپس بهش میگه که به نیلوفر بگو بیاد اینجا کسی نفهمه سپس او نیلوفر را راهی میکنه…