خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.
قسمت ۹۰ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
دجله که پیش باریش بوده متوجه زنگ های مکرر گولن بهش نشده وقتی تلفنش را بر می داره و می بینه که گولن چند بار بهش زنگ زده باهاش تماس میگیره تا ببینید چی شده و چه کاری داشته. گولن بهش ماجرای پدرش کراج را میگه او حسابی نگران میشه و ازش میخواد تا آدرس بیمارستان را برایش بفرستند. باریش ازش میپرسه که چی شده؟ و دجله ماجرا را بهش میگه. باریش میخواد که شب را پیشش بمونه و تنهاش نزاره اما دجله میگه امشب نمیتونم پدرم بیمارستانه باید برم پیشش و از باریش قول میگیره که دوباره گم و گور نشه و از حال خودش بهش خبر بده. دجله خودش را به سرعت به بیمارستان می رساند و با گولن پیش دکترش میروند. دکتر به آنها میگه که دچار سندروم قلب شکسته شده، آنها با شنیدن این اسم تعجب می کنن و میگن یعنی چی؟ چه اتفاقی افتاده؟ دکتر بهش میگه یعنی به خاطر استرس زیاد و تحمل کردن غم زیاد این حال بهش دست داده.
دجله پیش پدرش میره و در حالی که او بیهوش است دستش را میگیره و با بغض بهش میگه منم خیلی دلم شکسته بابا و از اتاق بیرون میاد. گولن ازش می خواد تا بره و میگه من پیشش هستم خیالت راحت باشه مواظبشم اما دجله میگه من نمیتونم تنهاش بزارم و همینجا میمونم. گولن بهش میگه ولی پدرت بهم گفته که به هیشکی نگم اگه بیدار بشه و بفهمه تو اینجایی خیلی عصبانی میشه و الان تو این وضعیت براش اصلا خوب نیست دجله میگه من همینجا میمونم ولی خودم را بهش نشون نمیدم. دجله به حیات بیمارستان رفته تا به مرال زنگ بزنه و بهش خبر بده که نگرانش نشود بعد از قطع تماس. باریش یواشکی از پشت به طرف دجله میره و او را در آغوش می گیرد. دجله با باریش درد و دل میکنه و بهش میگه وقتی بچه بودم روزهایی که میدونستم بابام میاد بهترین لباس هامو می پوشیدم و به مامانم میگفتم موهامو ببافه و منتظرش میشدم تا پدرم بیاد، یک روز که آماده شده بودم هرچقدر نشستم پدرم نیومد چشمم به در خشک شد و ساعت ها همانجا نشستم به امید اینکه پدرم میاد اما در آخر نیومد و دلم را شکست امشب هم دلمو شکوند با این حالی که الان داره و رو تخت بیمارستان افتاده از گولن خواسته که به هیچ کس چیزی نگه حتی به من چیزی نگه و به باریش میگه از دستش دلخور و عصبانیم میخوام اذیتش کنم اما حتی این کارو هم نمیتونم انجام بدم نمیتونم تنهاش بزارم.
باریش دلداریش میده و میگه به خاطر دل مهربونی که داری تونستی با اخلاق های بد من بسازی و از من ناامید نشی و بمونی کنارم به خاطر همین دل مهربونته تنهام نزاشتی، نه الان و نه در آینده هیچ وقت پدرتو ترک نمی کنی. باریش سعی میکنه آرامش کنه و در آخر او را در آغوش می گیرد. فردای آن روز وقتی کراج به هوش میاد به گولن میگه نباید هیچ کسی از وضعیت من تو بیمارستان مطلع بشه و باید امروز خودت تنهایی کارهای آژانس را انجام بدی. گولن بهش میگه کار خیلی زیاده اگه اجازه بدین به دجله بگم که بهم کمک کنه اما کراج بهش تاکید می کنه که هیچکی نباید چیزی بفهمه. سردار سعی می کند تا شعری جدید بنویسد اما هرچقدر فکر میکنه چیزی به ذهنش نمیرسه و با کلافگی به چینار زنگ میزنه و بهش میگه من نمیتونم شعر بگم فکر کنم باید از این حرفه کناره گیری کنم چینار میگه مگه میشه؟ تو میتونی همانطوری که تا الان تونستی.
فریس به آژانس برمیگرده که همگی از دیدن او خوشحال میشن بلافاصله با چینار به اتاق پریده میرن تا درباره آژانس زدنشون باهاش حرف بزنن و از دلش در بیاورند. در آخر پدیده بهشون میگه بالاخره الان تصمیمتون قطعیه برای رفتن از آژانس یا فعلاً کنسل شده؟ چینار بهش میگه فعلا کنسل شده چون فریس به استراحت احتیاج داره پریده بهش میگه هر وقت خواستین دوباره کارشو شروع کنید به من هم بگین چینار و فریس جا می خورند سپس میرن تا به کارهایشان برسن. کراج برای اینکه نمیتونه به آژانس بره به گولن می سپارد که به همه بگه با شخصی به نام آیدان قرار داره ولی به جای او خودش برود سر قرار . جیدا متوجه میشه که فریس به آژانس برگشته و به خاطر همین با یک دسته گل زیبا و بزرگ به طرف اتاق فریس میره و گل را بهش میده و میگه شنیده بودم حالت خوب نبوده و مرخصی گرفته بودی گفتم این گل ها را برات بیارم تا با دیدنش حالت خوب بشه، فریس تشکر می کنه و جیدا با حرف هایش فریس را به هم میریزه و از اتاق بیرون میره که فریس بعد از رفتنش دسته گلی که آورده را به هم می زند.
گولن به دجله میگه من امروز نمیتونم برم پیش آیدان خانم ولی آقا کراج ازم خواست تا پیشش برم برای کار تو میتونی به جای من بری و خودتو گولن جا بزنی؟ دجله قبول میکنه و با همدیگه به دنبال یه بهونه میگردد تا دجله بتونه از آژانس بره بیرون آنها دنبال یه اسم بازیگر تازه وارد هستند و در آخر یه اسم پیدا میکنند. دجله به اتاق جیدا میره و بهش خبر میده که برای یکی از کارهای یک بازیگر تازه وارد باید از آژانس بیرون بره جیدا میگه لازم نیست برای هر کاری کنار بازیگراتون باشین و جولیده را مثال می زنه و می گه مثل همین جولیده هرجا که میخواد بره و هر کاری که داره به نظرت کراج همش کنارشه؟ نه نیست! و بهش میگه تلفنی از دور به کارهایش برس. آژانس کلی کار داره کلی سناریو اومده که من نمیرسم بخونم تو باید همه این سناریو ها را بخونی و خلاصه اش را برای من بنویسی و در آخر از دجله میپرسه امروز کراج را ندیدم خبری نداری ازش؟ دجله بهش میگه آقا کراج امروز بیرون از آژانس چندتا قرار کاری داره و به آنها رسیدگی میکنه امکان داره امروز نیاد آژانس. جیدا میپرسه با کی قرار داره؟ دجله اسم آیدان را به زبان می آورد جیدا با خودش میگه پس مدیربرنامههای اینجا با سوپراستارها هم کار می کنن و لبخند رضایت بخشی میزنه…..