معنی شهرنشین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شهرنشین. [ش َ ن ِ] (نف مرکب) مقابل ده نشین. مدنی. متمدن. حضری. دهقان. شهرگان. (یادداشت مؤلف).

حل جدول

مدنیت، تمدن

ساکن شهر

مترادف و متضاد زبان فارسی

شهری، متمدن،
(متضاد) بادیه‌نشین

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر