معنی واشامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

واشامه. [م َ / م ِ] (اِ) باشامه. روپاک. سرانداز. مقنعه. واشام. معجر:
از آن پس داد وی رانامه ٔ ویس
همان پیراهن و واشامه ٔ ویس.
(ویس و رامین).
ز زلفینت مرا ده یادگاری
ز واشامه مرا ده غم گساری.
(ویس و رامین).
دریده ماه پیکر جامه در بر
فکنده لاله گون واشامه از سر.
(ویس و رامین).
رجوع به واشام و باشامه شود.

فرهنگ معین

(مِ) (اِ.) مقنعه، روسری. واشام و باشام و باشامه نیز گویند.

فرهنگ عمید

روسری زنان، چارقد، سراگوش،

حل جدول

روسری و چارقد زنان

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) واشام: ((وزان پس داد وی را نامه ویس همان پیرایه و واشامه ویس. ) (ویس ورامین)

فرهنگ پهلوی

سرپوش، روسری بانوان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر