معنی بربار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بربار. [ب َ] (اِ) بالاخانه و حجره ای که بر بالای حجره ٔ دیگر سازند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). فروار. رجوع به فروار شود. || گل ناچیده. گل بر بار یعنی گل ناچیده. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء):
ای ازدر دیدار بدید آی و بدید آر
آن روی کز آن نور ستاند گل بربار.
فرخی.
|| (ص) بامیوه. مثمر. بارور. حامل. حامله:
آن گل که مر او را بتوان خورد بخوبی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار.
منوچهری.
کبابه به هر جای بسیار بود
که هریک به از نار بربار بود.
اسدی (گرشاسب نامه).

بربار. [ب َ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب) (آنندراج). شیر بیشه. (ناظم الاطباء). || شور و غوغاکننده و آواز کننده. (منتهی الارب) (آنندراج). شور و غوغاکننده و آواز نماینده ٔ بخشم. (ناظم الاطباء).
- دلو بربار، دلوی با آواز. (منتهی الارب) (آنندراج). دول آواز کننده. (ناظم الاطباء).

بربار. [ب َ] (اِخ) بربار و برباره، نام صنفی از مردمان. || بربر را گفته اند و آن ولایتی است معروف از افریقیه و خوبان آنجا بملاحت مثل و پلنگان آنجا بشجاعت مشهور. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به بربر شود.

فرهنگ عمید

فروار

پیشنهادات کاربران

گل بر سر شاخه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر