معنی تامیل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تامیل. (اِخ) شعبه ای از نژاد دراویدی هند که در جنوب هند و شمال سراندیب اقامت دارند. || قدیمترین و مترقی ترین و معروفترین السنه ٔ دراویدی (هند). رجوع به وبستر و کتاب کرد رشید یاسمی ص 46 شود.

فرهنگ عمید

امیدوار ساختن،
آرزومند کردن،

حل جدول

از اقوام سریلانکا

زبان رایج در جنوب هندوستان

فرهنگ فارسی هوشیار

ببوسیدن، امید داشتن ‎ امید داشتن، آرزومند کردن به امید افکندن (مصدر) آرزو دادن آرزومند کردن بامید افکندن بیوسیدن. جمع: تامیلات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر