معنی ریسیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ریسیدن. [دَ] (مص) رشتن. تافتن. ریسمان ساختن. (ناظم الاطباء). رشتن پنبه. تافتن پشم و ابریشم وامثال آن. (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا). رشته ٔپنبه و پشم از چرخه تافتن. (غیاث اللغات). تابیدن رشته ها با دوک یا چرخ و غیره: ریسیدن نخ. ریسیدن ریسمان. (یادداشت مؤلف). || بانگ زدن. فغان وفریاد کردن. || زاری کردن. || کوشش کردن. || پاشیدن و پراکنده کردن. || تخلیه ٔ شکم کردن و ریدن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(دَ) (مص ل.) رشتن.

فرهنگ عمید

ابریشم، پشم، یا پنبه را تاب دادن و به ‌شکل نخ یا ریسمان درآوردن، تابیدن،

حل جدول

تافتن، تابیدن

رشتن، تابیدن، تافتن

رشتن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) (رشت ریسد خواهد رشت بریس ریسنده رشته) پنبه یا پشم را با دوک ریسیدن تافتن تابیدن: }} می آسوده در مجلس همی گشت رخ میخواره همچون می همی رشت ‎{{ (ویس و رامین)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر