معنی یونگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

یونگ. (ترکی، اِ) اسم ترکی صوف است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). یون. رجوع به صوف و پشم و یون شود.

یونگ. (اِخ) آرتور. دانشمند کشاورزی انگلیسی. وی به سال 1741 م. در لندن به دنیا آمد و به سال 1820 م. درگذشت. در سال 1792 م. به فرانسه سفری کرد که بسیار سودمند بود. (از لاروس).

یونگ. (اِخ) بریگام. (1801-1877 م.). دومین رئیس مرمن ها که فرقه ای از مسیحیان امریکا هستند که به نام «کلیسائیان قدیسیان آخرین روز» نیز نامیده می شوند.

یونگ. (اِخ) کارل گوستاو. روانکاو و روانشناس سویسی (1875-1961 م.). مؤسس مکتب روانشناسی تحلیلی که شاخه ای از روانکاوی فرویدی است. نخست در دانشگاه بال پزشکی خواند و سپس به روان پزشکی روی آورد. در سال 1907 م. فروید را ملاقات کرد و چند سال همکاری نزدیک با او داشت و یکی از پیروان استوار او گردید. وی در کتاب «روانشناسی تحلیلی » خویش ضمیر ناهشیار (ضمیر نابخرد) را به دو کایه یا دو طبقه تقسیم کرد. طبقه ٔ تقریباً سطحی تر را منشاء «لیبیدو» و جلوه گاه نقشه های ساده ٔ نیروی محرک زندگی دانست و طبقه ٔ دوم یا طبقه ٔ عمیق تر را سرچشمه ٔ نیروی مربوط به دوران باستان و قرنهای اولیه ٔ جهان و «ضمیر ناهشیار جمعی » نژاد آدمی معرفی کرد. یونگ فرضیه ها و روشهای رقیبانش را محدود و ناقص می دانست و می گفت: آنها جز توضیح تعبیرهای کم ارجی از اخلاق و امیال بشر، که عالی ترین رؤیاها واحکام آدمی را به رمزها و علائم جنسی تنزل می دهد و روح بشر را با عدم قرین می سازد، چیزی نیست. او خود فرضیه های دیگری را پدید آورد و دامنه ٔ آنها را به مرزهای آفرینش و همبستگی آدمی با آفریدگار جهان پیوست.

حل جدول

روا‌نشناس اتریشى

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر