معنی دارو به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Curative, Cure, Drug, Medicament, Medication, Medicine, Pharmaceutical, Physic, Preparation, Substance

فارسی به ترکی

ilaç

فارسی به عربی

دواء، صیدلی، طب، عقار، علاج

فارسی به آلمانی

Arzneimittel (n), Droge (f), Medikament (n), Medizin (f), Heilung [noun], Medizinische behandlung (f)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر