معنی پر کردن‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Charge, Fill, Heap, Pack, Pervade, Pile, Ram, Satiate, Stock, Wad

فارسی به عربی

تخمه، حمل، ملء

فارسی به آلمانی

Ausfüllen, Bekleiden, Besetzen, Erfüllen, Füllen, Last [noun]

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر