معنی جواهرات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(~.) [ع.] (اِ.) جِ جواهر. جج. جوهر.
فرهنگ واژههای فارسی سره
گوهر افزار، گوهران
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) جمع جواهر جج. جوهر.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.