معنی کم به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Deficient, Barely, Down, Light, Little, Low, Few, Hardly, Poorly, Inadequate, Inadequately, Insensible, Short, Lightly, Thimbleful, Under-, Meager, Mean, Measly, Mildly, Narrow, Nominal, Piddling, Poor, Rarely, Scant, Scanty, Scarce, Seldom, Shade, Sickly, Slight, Slim, Small, Spare, Spari

فارسی به ترکی

az, eksik

فارسی به عربی

اصغر، اهانه، بعض، رشیق، صغیر، ضییل، قلیلا، مستوی واطی، نادر

فارسی به ایتالیایی

poco

insufficiente

scarso

فارسی به آلمانی

Ausgefallen, Blutig, Einige, Gefäß (n), Geringere, Klein, Knapp, Knie (n), Kreischen, Krug (m), Selten, Wenig, Wenige

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر