معنی کوتاه‬ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Stumpy, Brief, Passing, Short, Low, Near, Sawed-Off, Synoptic, Terse, Transient, Little

فارسی به ترکی

kısa

فارسی به عربی

قلیلا، لفتره قصیره، لکمه، مستوی واطی، مصغر، موجز

فارسی به ایتالیایی

corto

breve

basso

nano

فارسی به آلمانی

Faustschlag [noun], Kurz

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر