معنی فیلتر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فیلتر. [ت ْ / ت ِ] (فرانسوی، اِ) آلتی برای تصفیه ٔ آب و مایعات دیگر. صافی. (فرهنگ فارسی معین). || پنبه ای که بشکل رشته های موازی در ته سیگار قرار دهند تا دود سیگار را اندکی تصفیه کند و رقیق تر سازد.

فرهنگ معین

(تِ) [فر.] (اِ.) ابزاری برای تصفیه آب و مایعات دیگر، صافی، پالایه (فره).

فرهنگ عمید

پارچه، کاغذ، یا وسیله‌ای دارای مادۀ جاذب برای تصفیه کردن گاز یا مایع، صافی، پالایه،
(عکاسی) ورقۀ نازک از جنس طلق رنگی که برای تفسیر رنگ نور، در مقابل عدسی دوربین عکاسی قرار می‌گیرد،

حل جدول

صافی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پالایه

کلمات بیگانه به فارسی

پالایه

فرهنگ فارسی هوشیار

پارچه یا کاغذی که برای تصفیه کردن آب یا مایعی دیگر بکار رود، صافی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر