معنی پارگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پارگی. [رَ / رِ] (حامص) چگونگی چیزی پاره. انخراق. کهنگی و دریدگی. (غیاث اللغات). || قحبگی. (برهان). || (اِ) حوض کوچک که آب غسلخانه و مطبخ در آن جمع شود. (غیاث اللغات). و ظاهراً مصحف یا مخفف پارگین است.

فرهنگ معین

دریدگی، کهنگی، جزئیت، قحبگی. [خوانش: (رِ) (حامص.)]

فرهنگ عمید

دریدگی، پاره بودن،

حل جدول

خرق

مترادف و متضاد زبان فارسی

انخراق، انقطاع، دریدگی، گسیختگی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ دریدگی کهنگی انخراق. ‎، جزئیت جز ء بودن، قحبگی. (اسم) گودالی که در آن آبهای ناپاک گرد آید از آب حمام مطبخ سرای غسلخانه و جز آن گنداب مرداب منجلاب، خندق گونه ای که برگرد شهر برای گرد آمدن آبهای آلوده می ساختند، مزبله.

پیشنهادات کاربران

چاک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر