معنی رایحه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(یِ حِ) [ع. رایحه] (اِ.) بوی، بوی خوش.

فرهنگ عمید

نسیم یا بویی که به ‌مشام می‌رسد، بو، بوی، بوی بد یا بوی خوش،

حل جدول

بو

مترادف و متضاد زبان فارسی

بو، ریح، شمیمه، شمیم، عطر، نکهت

فرهنگ فارسی هوشیار

نسیمی که بمشام رسد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر