معنی ادبی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ادبی. [اَ دَ بی ی] (اِخ) کوهیست نزدیک عوارض. شماخ گوید:
کانها وقد بدا عُوارض ُ
و أدبی ّ فی السّراب غامض ُ
واللیل بین قَنوَین رابض ُ
بجیرهالوادی قطاً نواهض ُ.
نصر گوید: أدبی ّ کوهی است در دیار طی ٔ حذاء عوارض. و آن کوهی است سیاه رنگ در أعلی دیار طی ٔ و ناحیه ٔ دار فزاره. (معجم البلدان).

فرهنگ معین

(~.) [ع - فا.] (ص نسب.) نوشته ای که موضوع و سبک آن ادبی باشد، نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد.

حل جدول

فرهنگی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فرهنگی

فرهنگ فارسی هوشیار

از پارسی ادبی ادبیک (صفت) منسوب به ادب آنچه پیوستگی و ارتباط با ادب داشته باشد نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر