معنی رقابت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
رقابت. [رَ / رِ ب َ] (ع مص) نگهبانی کردن. || انتظارکشیدن. (فرهنگ فارسی معین). || (اِمص) انتظار و نگهبانی. (فرهنگ نظام) (غیاث اللغات). انتظار. چشم داشت. (فرهنگ فارسی معین). || هم چشمی. (فرهنگ نظام) (یادداشت مؤلف) (لغات فرهنگستان) (فرهنگ فارسی معین).
(رَ بَ) [ع. رقابه] (مص ل.) هم چشمی کردن.
تلاش برای پیشی گرفتن بر یکدیگر،
[مجاز] با کسی همرتبه شدن در انجام کاری: محصولات ما با تولیدات خارجی رقابت میکند،
چشم وهم چشمی
چشم و همچشمی
همچشمی، همچشمی کردن، انتظار، توقع، چشمداشت
انتظار کشیدن، چشم داشت، همچشمی
هماوردی