معنی جاودان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(وِ) (ص مر.) جاویدان.

فرهنگ عمید

پاینده، پایدار، همیشگی: وصال او ز عمر جاودان بِه / خداوندا مرا آن دِه که آن بِه (حافظ: ۸۳۸)،
(قید) تا همیشه،
(قید) از مدت‌ها پیش. * جاویدان

حل جدول

خالد، سرمدی

نمیرا

عدن

نامیرا

خالد

سرمدی

مترادف و متضاد زبان فارسی

پایا، جاویدان، سرمد، فناناپذیر، مخلد، مدام، مستدام،
(متضاد) فانی

فرهنگ فارسی هوشیار

همیشه، دایم، هموار، باقی، پیوسته، ابدی، جاویدان، جاودانه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری