معنی آبدیده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آبدیده. [دی دَ / دِ] (ن مف مرکب) جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده و بدان زیان رسیده باشد.

فرهنگ معین

جلا یافته، جوهردار، آزموده، باتجربه، چیزی که آب آن را فاسد کرده باشد،

حل جدول

مرطوب، نمدار

مترادف و متضاد زبان فارسی

تر، خیس، مرطوب، نم، نمدار، آبداده، بران، برا، تیز

فرهنگ فارسی هوشیار

جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده وبه آن زیان رسیده باشد، باتجربه، آسیب دیده براثر آب، خیس تر نم کشیده، قرار گرفته در معرض آب دادن

پیشنهادات کاربران

اواریه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر