باتری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

باتری. [] (اِخ) نام ناحیتی از خوار ورامین.

فرهنگ معین

[فر.] (اِ.) = باطری: مجموعه ای است از چند واحد الکتروشیمیایی یا انباره که محل ذخیره نیروی الکتریسته است.

فرهنگ عمید

(برق) دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحه‌های مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشین‌های دیگر به کار می‌رود،
(نظامی) [منسوخ] واحد شمارش توپ‌خانه،

حل جدول

قوه

مخزن نیروی برق

پیل

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیل، قوه، آکومولاتور، انباره

فرهنگ فارسی هوشیار

دستگاه ذخیره برق

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر