معنی اون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اون. [اَ] (ع اِ مص) تن آسایی. || نرمی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || (ص، اِ) آرام و نرم. (ناظم الاطباء). || آهسته. || رفتار. || یک گوشه ٔ خرجین. || (مص) آهسته و نرم و آرام رفتن. (منتهی الارب). (ناظم الاطباء). آهستگی و چربی کردن. (تاج المصادر بیهقی). نرم رفتن. (تاج المصادر بیهقی).

اون. [اَ وَ] (ع اِ) هنگام. (منتهی الارب). ج، آونه. (منتهی الارب).

اون. [اِ وَ] (ع اِ) هنگام. (منتهی الارب).

اون. (ع اِ) ج ِ اِوان. صفه ٔ بزرگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ایوان.

اون. [] (ترکی، اِ) آواز. (شرفنامه ٔ منیری).

حل جدول

معلق، آویزان

عدد 10 آذری

گویش مازندرانی

آن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر