معنی ریگان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ریگان. (اِخ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه. 232 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و بنشن و پنبه است. طایفه ٔ گرگ علی در این ده ساکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

ریگان. (اِخ) نام یکی از دهستانهای شش گانه ٔ بخش فهرج شهرستان بم، واقع در جنوب خاوری فهرج. حدود شمال: دهستان برج اکرم. خاور: شهرستان زاهدان. جنوب: شهرستان جیرفت. باختر: دهستان گنیگی. منطقه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرمسیر مالاریایی. آب زراعتی و مشروبی از قنوات و محصول عمده ٔ آنجا غلات، پنبه، حنا، لبنیات، خرما و انواع مرکبات وصنایع دستی زنان قالیچه و گلیم و کرباس بافی است. دارای 52 آبادی و در حدود هفت هزار تن سکنه است. مرکزآن رحمت آباد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

حل جدول

مبتکر جنگ ستارگان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر