grop به فارسی | دیکشنری سوئدی

grop
  • چال، چال دار کردن، گودال، حفره، چاله، سیاه چال، هسته البالو و گیلا س و غیره، به رقابت واداشتن، هسته میوه را دراوردن، در گود مبارزه قرار دادن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر