معنی پرش
لغت نامه دهخدا
پرش.[پ َ رِ] (اِمص) اسم مصدر از پریدن. عمل پریدن. پرواز. طَیَران. || فعل جَستن. عمل جَستن. جَهش. جَست: اختلاج، پرش چشم. اختلاج جفن، پریدن چشم.
پرش. [پ ِ] (فرانسوی، اِ) نوعی ماهی دارای پره های شنای خاردار، از خانواده ٔ پرسیده و آن خاص نیمکره ٔ شمالی است.
پرش. [پ ِ] (اِخ) دربند پیرنه ٔ شرقی که جاده ٔ پرپین یان به اورگل از آن گذرد. و نام کنت نشین قدیم فرانسه متعلق به حکومت «من ». کرسی آن مُرتانْی و محل تربیت اسبهای پرشی است.
تن پرش
تن پرش. [تَم ْ پ َ رِ] (اِ مرکب) بمعنی جستن اندام است و بپارسی آن را پیکرجه خوانند و به عربی اختلاج خوانند و این پرش و جستن اگر در روی بود مقدمه ٔ لقوه بود و در شکم مقدمه ٔ صرع و در پهلو آماس سپرز و در تمام اندام مقدمه ٔ سکته بود.... (انجمن آرا) (آنندراج). اضافه ٔ مقلوب به فک کسره ٔ اضافه. (پرش تن).
فارسی به انگلیسی
Bolt, Hop, Jump, Leap, Skip, Spring, Vault
فرهنگ عمید
پریدن از روی چیزی، پرواز،
جهیدن، جستن،
* پرش ارتفاع: (ورزش) در دومیدانی، پریدن از روی طناب یا مانع دیگر که در ارتفاع ۲ متر یا کمتر یا بیشتر قرار داده شده،
* پرش با نیزه: (ورزش) در دومیدانی، پرش ارتفاع به کمک نیزهای بلند،
* پرش طول: (ورزش) در دومیدانی، پریدن رو به جلو در روی زمین،
* پرش سهگام: (ورزش) در دومیدانی، نوعی پرش طول که در حین پرش دو بار پا به زمین میخورد و در هر دفعه که پا به زمین میآید باید مقداری بپرد و در گام آخر با هر دو پا فرود بیاید،
فرهنگ معین
پرواز، پریدن، جهش. ~3- پریدن و خیزش برداشتن از روی زمین با وسیله یا بدون وسیله که در ورزش انواع مختلف دارد: سه گام، خرک، با اسب، با چتر و همانند آن.، ~ ارتفاع نوعی پرش است که ورزشکار باید از روی طناب یا مانعی بپرد. [خوانش: (پَ رِ) (اِمص.)]
فارسی به عربی
ارجاع، تدفق، تشنج، جناح، ذبابه، فاجی، قفزه
فرهنگ فارسی هوشیار
جهیدن، جستن، پرواز
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Flügel (m), Gruppe (f)
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
جستن، جست، جهش، جهیدن، خیز، پرواز، طیران
گویش مازندرانی
هرنوبت نشستن مرغ بر تخم و بیرون آمدن جوجه را گویند، برش...
معادل ابجد
502