معنی لقبی در هندوستان
حل جدول
راجا
هندوستان
کشور عجایب
کشور هفتاد و دو ملت
لقبی اشرافی
لرد
لقبی در اروپا
ارل
آرشی دوک، دوک، مارکی، بارون
لقبی برای پادشاهان
صاحب قران
لقبی در هند
راجا
لقبی در ترکیه
پاشا
لغت نامه دهخدا
هندوستان. [هَِ] (اِخ) هند. هندستان. کشور هند:
خورد خواهد شاهد و شاه فلک محروروار
آن همه کافور کز هندوستان افشانده اند.
خاقانی.
پیل آمد از هندوستان، آورده طوطی بیکران
اینک به صحرا بی نشان طوطی است مانا ریخته.
خاقانی.
از نظاره موی را جانی که هر مویی مرا
طوطی گویاست کز هندوستان آورده ام.
خاقانی.
مدتی از نیل خم آسمان
نیل گری کرد به هندوستان.
نظامی.
آن شنیدستی که در هندوستان
دید دانایی گروهی دوستان.
مولوی.
رجوع به هند شود.
هندوستان. [هَِ] (اِخ) دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند. دارای 46 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فارسی به آلمانی
Indien
واژه پیشنهادی
بنی آدم، شیرخام خورده، اشرف مخلوقات،
معادل ابجد
922