احاطه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گرداگرد چیزی را گرفتن، فهمیدن و فراگرفتن به طور کامل و تمام. [خوانش: (اِ طِ) [ع. احاطه] (مص م.)]
گرداگرد چیزی را گرفتن، دور چیزی را گرفتن،
[مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن،
گرد برآمدن، فراگرفتن
تبحر، تسلط، مهارت، وقوف، محاصره
گرد چیزی در آمدن
اِحاطَه، در میان گرفتن، دور چیزی را گرفتن، در امری اطلاع و مهارت داشتن، درک کامل نمودن،