معنی استحاله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(مص ل.) دگر گشتن، دگرگون شدن.2- (اِمص.) دگرگونی. [خوانش: (اِ تِ لِ) [ع. استحاله]]

فرهنگ عمید

از حالی به حالی شدن، برگشتن از حالی به حالی، دگرگون شدن،
[قدیمی] محال و غیرممکن بودن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تغییر، دگرسانی، دگرگونی، مستحیل، مسخ

فرهنگ فارسی هوشیار

دگر گون شدن

فرهنگ فارسی آزاد

اِسْتِحالَه، محال شمردن، دگرگون شدن، برگشتن از حالی به حالی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر