معنی اوصاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اوصاف. [اَ] (ع اِ) ج ِ وصف. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به وصف شود.

فرهنگ معین

(اَ یا اُ) [ع.] (اِ.) جِ وصف، صفت ها، چگونگی ها.

فرهنگ عمید

وصف

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: وصف) چگونگی ها چونی ها (اسم) جمع وصف صفتها چگونگیها وصفها.

فرهنگ فارسی آزاد

اَوْصاف، وَصْف ها، چگونگی ها، صِفت ها (مفرد: وَصْف)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر