معنی بحبوحه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(بُ حِ) [ع.] (اِ.) میان، وسط.

فرهنگ عمید

میان و وسط چیزی یا امری،
[قدیمی] میان خانه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

اوج، گرماگرم، گیرودار، حین،
(متضاد) آغاز، میان، میانه‌کار، وسط

فرهنگ فارسی هوشیار

میان و وسط هرچیزی، اصل ومیان چیزی، میان سرای

فرهنگ فارسی آزاد

بُحبُوحَه، میان، وسط، میانه و داخل چیزی یا امری، راحتی و فراخی معیشت،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر