معنی تالیف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
[مقابلِ تصنیف] نوشتن و فراهم آوردن کتابی که مطالب آن را از کتابهای دیگر اقتباس کرده باشند،
(اسم) اثری که با این روش نوشته شده است،
[قدیمی] پیوند،
گردآوری، نوشته
تدوین، تصنیف، جمعآوری، گردآوری، نگارش، تدوین کردن، جمعآوری کردن، گردآوری کردن، ایجاد الفت کردن، دلجویی، استمالت، نوازش، پیوند، ترکیب، پیونددهی، الفتدهی، دمسازی
جمع کردن، جمع نمودن، فراهم آوردن دمسازی دوستی افکندن، جور کردن، هزار کردن، گرد آوری (اسم) جمع تالیف. (مصدر) فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن، دوستی افکندن دمساز کردن ایجاد الفت میان کسان. -3 نوشتن کتاب. توضیح برای فرق بین تالیف و تصنیف -4 جمع کردن هر حرف متصل با متصل عنه، انتخاب و قرار دادن مواد در یک پرده نقاشی و بهم پیوستن آنها بطریقی که مجموعه ای کامل از آن حاصل آید، جمع: تالیفات. یا تالیفا الحان. ترکیب نغمات موسیقی با نظامی موزون. یا تالیف قلوب. ایجاد اتحاد و الفت میان کسان. یا ضعف تالیف. غیر جاری بودن کلمه بر قوانین نحوی و آنچه بر خلاف محاوره باشد. یا علم تالیف. نزد قدما از شعب ریاضی است و موضوغ آن معرفت نسبت مولفه و احوال آنست و چون در معرفت اصوات و آهنگها بکار میرود آنرا علم موسیقی هم میگویند.