معنی عاطفه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(طِ فِ) [ع. عاطفه] (اِ.) مهر، محبت. نک عاطفت. ج. عواطف.
فرهنگ عمید
شفقت، مهربانی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
احساس، انفعال، عطوفت، محبت، مهر، مهربانی
فرهنگ فارسی هوشیار
خویشی و قرابت، مهر
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.