معنی فنجان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فنجان. [ف َ] (اِخ) دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که دارای 324 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، انگور، میوه و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
فنجان. [ف ِ] (معرب، اِ) معرب پنگان. از یونانی پنتاکس. پیاله ٔ کوچک سفالین، بلورین یا چینی که در آن چای یا قهوه خورند. (فرهنگ فارسی معین).
(فِ) [ع.] (اِ.) معرب پنگان، پیاله کوچک چینی یا بلوری برای نوشیدن چای یا قهوه.
ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه میخورند،
پنگان
پیاله کوچک سفالین