اجل به فارسی | دیکشنری عربی
اجل
-
بیدرنگ , سریع کردن , بفعالیت واداشتن , برانگیختن , سریع , عاجل , اماده , چالا ک , سوفلوری کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.