تدفق به فارسی | دیکشنری عربی

تدفق
  • ریزش , جریان , انبوهی , اروغ زدن , مانند اروغ بیرون اوردن , بازور خارج شدن (مثل گلوله از تفنگ) , باخشونت ادا کردن (مثل فحش و غیره) , بشدت بیرون انداختن , اروغ , روانی , مد (برابر جزر) , سلا ست , جاری بودن , روان شدن , سلیس بودن , بده , شریدن , تراز , بطورناگهانی غضبناک شدن , بهیجان امدن , چهره گلگون کردن (در اثر احساسات و غیره) , سرخ شدن , قرمز کردن , اب را با فشار ریختن , سیفون توالت , ابریزمستراح را باز کردن (برای شستشوی ان) , تراز کردن , نفوذ , رخنه , تاثیر , ورود , هجوم , لوله , دهانه , شیراب , ناودان , فواره , فوران , جوش , غلیان , پرش , جهش کردن , پریدن , فواره زدن , فوران کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر